✅ دانشگاه بدون سیاست. 🖋 ابراهیم چراغی

✅ دانشگاه بدون سیاست
🖋 ابراهیم چراغی

📍دانشگاه و دانشجو در کشور ما همیشه ادعای این را داشته‌اند که جریان‌ساز هستند و آزادگی در میان این گروه است که معنای واقعی خود را پیدا می‌کند ؛ در این نوشته حوصله‌ی آن وجود ندارد که بخواهیم درباره‌ی جایگاه سیاسی دانشگاه در تاریخ ایران سخن به میان آوریم : پس در این نوشته به جایگاه کنونی دانشگاه می‌پردازم برای پرداختن به این امر ناگزیر باید در بارهی مناسبات آن با قدرت سخن به میان آورد دانشگاه ما امروز هیچ فاصله‌ای با جایگاه قدرت ندارد در حقیقت تبدیل شده‌است به کارخانه‌ی تبدیل طبقه متوسط به نیروی بهره‌کشی از پرولتالیا چرا و چگونگی آن به نظر مشخص می‌آید، با ورود طبقه متوسط به دانشگاه؛ دانشگاه نیز عرصه درک بی‌شکلی از جامعه شد.
تقلیل واقعیت‌ها به عرصه‌های بی‌معنا و عاری از هویت مانند قشر به جای طبقه و تبدیل مفاهیمی واقعی مانند فقر، آزادی، عدالت و برابری به مفاهیم نسبی و مناقشه برانگیز و این به معنای از بین رفتن هر گونه اندیشه انتقادی در دانشگاه است در واقع آن میلی که در طبقه متوسط برای ادغام شدن در ساختار وجود دارد دانشگاه را در ساختار حل می‌کند اما این خود جایگاه بحث است که دانشگاه اصلا جایی است برای حضور طبقه فرودست جامعه که پرداختن به این امر مهم ما را از بحثی که خود دنبال آن را گرفته‌ایم باز می‌دارد. از آنجا که گفتیم طبقه متوسط جامعه و مسائل آن را غیرواقعی و در سطح نمودهای آن درک می‌کند؛ برای همین است که در‌خواست‌هایش به صورت شعار و نمایش در می‌آید اما این شعار و خرد نمایشی باید در جایی خود را واقعیت بخشد در کجا؟ در دانشگاه ! دانشگاه زمینی می‌شود که قهرمان‌‌های طبقه متوسطی در آن عرضه‌اندام کنند و تمام خرد نمایشی خود را واقعی کنند و خود نقش اول این نمایش باشند اصلا فرقی نمی‌کند طرفدار کارگران باشند یا آموزش رایگان را طلب کنند و فریاد حصر باید بشکند سر دهند مسئله این است که فهم آنها از فقر آزادی و غیره فهمی نمایشی است که همه چیز را به نفع این نمایش مبتذل مصادره می کند. راه می رود دم از اصلاح میزند می‌خوابد سخن از خیریه می‌گوید و می‌نشیند آلترناتیو می‌خواهد. تجلی این ارضا هیجان‌های طبقه متوسط شانزده آذر است جیق و فریادهای بی‌سر و ته که پر از تکرار مکررات است هیچ درخواست جدیدی در آن وجود ندارد، چرا که برای طبقه متوسط زمان و جهان ایستا است هیچ تغییری را نمی‌تواند بپذیرد که آرامش او را برهم زند از این رو امری را سیاسی جلوه می‌دهد که از هرگونه واقعیتی تهی است، عملی را سیاسی می‌داند که حتی از بازی کودکان هم سخیف‌تر و بی ارزش‌تر است، آری این چنین سیاست واقعی جای خود را به تکرار و نمایش می‌دهد و دانشگاه، محله نمایش و هویت‌یابی قهرمان‌های طبقه متوسطی می‌شود که در اوج تقدس هر فهمی غیر از فهم خود را بی‌پایه و اساس می‌داند و به دام سیاستی می‌افتد که خود به بدترین زبانی به آن فحش می‌داد و آن را دهشتناک و دیوسرشت لقب می‌داد تا خود بتواند در رزم‌گاه دانشگاه پهلوان‌پنبه باشد.
بی‌هویت ، بی‌جهت و بی‌معنا این دانشگاه ابزار دست قدرت‌مندان و طبقه بورژوا است همان طور که کارخانه کالایی بدون هویت تولید می‌کند امروز دانشگاه که عرصه ایدئولوژی دولت است نیز انسان‌کالا شده، تک‌ساحتی را با برند خود تولید می‌کند که سرمست از قهرمانی خویشتن دیگر از سیاست و زندگی جز نمایش بی سر و ته برایش هیچ چیز نمانده‌است.

#نویسنده_مهمان

🌐جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology