با توجه به پست‌هایی که تا الان گذاشتم، این سوال مطرح شده که اگه راه‌حل‌ مشکلات اقتصادی اینقدر بدیهی و واضح هستند، خب چرا اقتصاددان

با توجه به پست‌هایی که تا الان گذاشتم، این سوال مطرح شده که اگه راه‌حل‌ مشکلات اقتصادی اینقدر بدیهی و واضح هستند، خب چرا اقتصاددان‌ها این راه‌حل‌ها رو به گوش مسوولین نمی‌رسونند؟

کارشناسان اقتصادی از طرق مختلف همواره در حال ارسال پیام به مسوولان بوده‌اند، اما برخی از این پیام‌ها شنیده نشده، برخی شنیده شده اما فهم نشده، برخی فهم شده اما در «وضعیت حساس کنونی» به مصلحت نبوده، برخی به مصلحت هم بوده اما بی‌اعتنا به توصیه‌های کارشناسی، ناقص اجرا شده. اجرای ناقص هم گاهی از اجرا نکردن بدتره!

در واقع سوال باید این باشه که چرا در این سالها پل ارتباطی بین کارشناسان و سیاستمداران پایدار و قابل اتکا نبوده؟

قطع بودن این پل ارتباطی بیش از یک دلیل داره. مجموعه‌ای از مسایل دست به دست هم داده‌اند. در ادامه چند مولفه که به ذهنم میاد رو می‌شمارم:

1️⃣ تعریف علم اقتصاد از کارکرد دولت، متفاوت از جایگاهیه که سیاستمدارها برای دولت قائلند. این باعث می‌شه که متعاقباً سیاست‌هایی که کارشناسان اقتصادی توصیه می‌کنند، دولت رو در جایگاهی قرار نده که مدنظر سیاسیونه.

2️⃣ سیاستمدارها و همچنین بخش قابل توجهی از جامعه، به علم اقتصاد بی‌اعتمادند. تصور میکنند که اقتصاد ایران تابع منطق اقتصادی نیست و این حرفها فقط بدرد آمریکا میخوره.

3️⃣ درک رابطه بین یک سیاست اقتصادی و آثار بلندمدت اون سخته، و همین متقاعد کردن سیاستمداران رو سخت می‌کنه. تقریباً هر سیاستی که در بلندمدت مفیده، در کوتاه‌مدت سخته؛ مثل دارویی که در بلندمدت سلامت میاره، اما امروز که باید خوردش، تلخ و بدمزه‌ست. در کوتاه‌مدت، همیشه یک انتخاباتی هست که سیاستمدارها باید نگرانش باشن، لذا به سیاستی که منافع بلندمدت داره علاقه ندارند.

4️⃣ نظم محدود کننده‌ست. کسی که به مختار بودن و آزادی عمل داشتن عادت کرده، سختشه محدودیت بپذیره و تن به نظم بده. علم اقتصاد از دولت نظم بسیاری انتظار داره. عموم توصیه‌های اقتصادی، به نوعی آزادی‌عمل سیاستمدار رو از او می‌گیرند.

5️⃣ طراحی حکمرانی باید علمی باشه. باید نقشه داشته باشه. حکمرانی اقتصادی ما حاصل نیم‌قرن خشت رو خشت گذاشتن خلق‌الساعه‌ست. در طراحی حکمرانی اقتصادی امروز، یک کلان‌نگری کارشناسی صورت نگرفته. الان حکمرانی اقتصادی‌مون مثل بافت فرسوده‌ای شده که باید تخلیه بشه، تخریب بشه، و نوسازی بشه، اونهم اصولی و علمی. خب سکنه حاضر به تخلیه نیستند چون جایی ندارند که برن.


تو مصاحبه‌ای که با اکوچت داشتم، سعی کردم در مورد کارکرد دولت، اهمیت اعتماد به علم اقتصاد و نحوه طراحی حکمرانی اقتصادی، مفصلتر و بیشتر صحبت کنم 👇
https://www.aparat.com/v/ezlio