فرض کنید دوست نابینایی دارید که به شما اعتماد داره

فرض کنید دوست نابینایی دارید که به شما اعتماد داره. از شما می‌خواهد که شما او رو از طبقه چهارم ببرید به همکف. اگه او رو آروم از پله‌ها ببرید پایین، سالم میرسه طبقه همکف و اعتمادش به شما کمتر که نمیشه هیچ، بیشتر هم میشه.

حالا فکر کنید در برابر این خواسته دوست‌تون، شما عوض استفاده از پله، او رو ببرید ته راهرو و از پنجره بندازیدش پایین. باز هم رسیده به طبقه همکف، ولی اگه زنده بمونه، کلی استخون شکسته داره، و هرگز هم دیگه به شما اعتماد نمیکنه.

اگه دولت ۱۱ام ارزش ریال رو از پله، به تدریج، متناسب با «رشد نقدینگی منهای رشد اقتصادی» پایین برده بود، الان دلار حدود ۸ تا ۱۰ تومن بود، چون در این نرخ، برای واردکننده می‌صرفه کل ارز صادرکننده‌ رو بخره.

اما دولت ۱۱ام، عین دولت ۹ام و ۱۰ام، ریال رو برد از پنجره طبقه چهارم آویزون کرد و نگه داشت، نگه داشت، نگه داشت ... تا توانش کم شد، امریکا و امارات و دشمنان دیگه طمع کردند و تحریم کردند، زور دولت کمتر شد، ریال رها شد، و چنان افتاد به طبقه همکف که استخون سالم به تنش نموند.

این شد که جامعه چنان به حکمرانی اقتصادی بی‌اعتماد شده که حاضره یک دلار رو حتی در برابر ۱۸ هزار تا تومن هم معاوضه کنه، ولو اینکه این نرخ برای واردکننده نصرفه.