این کانال با هدف ارائه تحلیلهای اقتصادی، فرصتهای سرمایهگذاری، مشاورههای شغلی توسط " #دکتر_یاسر_رخشان" فارغ از هر گونه رویکرد سیاسی ایجاد شده و تبادل دانش اقتصادی جهت نائل آمدن به جامعه پویاتر را سرلوحهی کار خود قرار داده است ارتباط با آدمین @TOMFAC
❇️اژدهای خفته چگونه بیدار شد؟ «ساخت چین» از تولد تا بلوغ
❇️اژدهای خفته چگونه بیدار شد؟ «ساخت چین» از تولد تا بلوغ
پاییز سال ۱۹۸۴ بود که عدهای از دانشآموختگان اقتصادی چین در خارج از شانگهای گرد هم آمدند تا به این پرسش پاسخ دهند که چگونه چین میتواند به غرب برسد؟ آنها میخواستند نیروهای بازار را آزاد کنند و کشورشان را از وضعیت فلاکتبار اقتصادی نجات دهند. اما این اقتصاددانان در عین حال نمیخواستند بهگونهای عمل کنند که ترس بوروکراتها و ایدئولوگهای حزب را نیز برانگیزانند.
اواخر یک شب آنها به توافق رسیدند: کارخانهها باید حقدولت را بپردازند؛ اما مازاد تولیدشان را به هر قیمتی که خواستند میتوانند بفروشند. «شو جینگ آن» که هماینک ۷۶ ساله و بازنشسته است، میگوید: «این هوشمندانه و یک پیشنهاد رادیکال بود و برای اقتصاد چین یک راه میانبر به حساب میآمد. در واقع برنامه یادشده از سوی هیاتی جوان در اتاق فکر حزب کمونیست طرحریزی شده بود که هیچ سابقهای در اقتصاد نداشتند.» او میافزاید: «درحالیکه آنها سرگرم بحث بودند من کلامی سخن نگفتم. من داشتم فکر میکردم که چگونه این کار میتواند نتیجهبخش باشد.»
اقتصاد چین تاکنون رشد خیلی سریعی داشته و برای مدتهای طولانی است که این رشد را حفظ کرده است. واضح است که فراموش شود که این دگردیسی چگونه بهدست آمد که چین را تبدیل به یک قدرت جهانی کرد و چگونه موفقیت را روی کوهی از ناامیدی به دست آورد. پیشنهادی که «شو» در پای کوه جنگلهای موگانشان تحویل حکومت داد، تنها یک قدم ابتدایی برای این چرخشعجیب و غریب در چین بود.
برای دهههای متوالی ایالاتمتحده، چین را تشویق و کمک کرد و با رهبران آن کار کرد و مردمانش مهمترین شرکای تجاری آمریکا شدند و هر دو ملت پا به پای هم بالا رفتند. در این مدت، هشت رئیسجمهوری آمریکا پذیرفته بودند یا دستکم امید داشتند که چین در نهایت در برابر قوانین مدرنیزاسیون سر خم خواهد کرد؛ چراکه رونق اقتصادی موتور محرک مردم برای آزادی سیاسی است و از این رهگذر چین به یک کشور دموکراتیک تبدیل خواهد شد. از سوی دیگر غربیها انتظار داشتند اگر چین به سمت اصلاحات سیاسی نرود، بهزودی زیر بار حکومتی اقتدارگرا و بوروکراتیک پوسیده، از هم خواهد پاشید.
اما هیچکدام از این موارد اتفاق نیفتاد. در مقابل، رهبران کمونیست چین، بارها و بارها انتظارات را برآورده کردند. آنها آغوش خود را به روی کاپیتالیسم باز کردند؛ درحالیکه خود را مارکسیست میخواندند. آنها پیشتر برای حفظ قدرت از راهکار سرکوب استفاده میکردند؛ بدون اینکه کارآفرینی یا نوآوری داشته باشند. بهرغم اینکه در محاصره متخاصمان و رقیبان بودند از جنگ پرهیز کردند. البته یک استثنا در این میان وجود دارد و آن این است که در خانه بهشدت به تقویت احساسات ناسیونالیستی پرداختند. آنها بیش از ۴۰ سال است که رشد بیوقفه داشتهاند، آن هم با خطمشیهایی که کتابهای راهنما میگویند اغلب اقتصاددانان آمریکایی معتقد بودند به شکست میانجامد.
کانال ایده های سرمایه گذاری و تجارت؛
T.me/GECONOMY