خطای سیاست گذاری در بحران بزرگ

خطای سیاست گذاری در بحران بزرگ

جان تیلور؛ استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه استنفورد، در همایشی که در سال ۲۰۰۷ در «فدرال رزرو کانزاس» برگزار شد، به بررسی آماری علل بروز رکود بزرگ در امریکا پرداخت. این پژوهش که ارایه آن با آغاز نشانه‌های ظهور بحران مالی در هم آمیخته شده بود، نشان می‌داد که در واقع التهاب ناشی از بازار مسکن در دوران رکود بزرگ، ریشه‌ای جز تصمیم‌های بانک مرکزی آمریکا نداشت. این پژوهش همچنان نشان می‌داد که فدرال رزرو علاوه بر خلق بحران نقش زیادی نیز در تشدید رکود در اقتصاد آمریکا داشت. اما پیشروترین سیاست‌گذار پولی در جهان چگونه منجر به خلق تلخی عمیق رکود بزرگ شد؟

میلتون فریدمن، اتخاذ دو سیاست پولی متضاد در خلال سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ و ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۷ را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین دلایل وقوع رکود بزرگ در آمریکا معرفی می‌کند. رویکرد انقباضی فدرال رزرو در نیمه نخست دهه ۱۹۳۰ در کنار سیاست‌های مالی انقباضی در این سال‌ها در عمل با اثرگذاری بر تقاضا موجب انبار شدن کالاها در انبار تولیدکنندگان شد.

به عقیده کارشناسان اقتصادی سیاست‌گذاران آمریکایی در آن سال‌ها هم در شناخت نشانه‌های رکود دچار اشتباه شدند و هم پس از بروز نشانه‌های ایستایی اقتصادی، در تخمین عمق فاز جدید اقتصاد آمریکا دچار کم‌برآوردی شدند. نشانه‌های رکودی شدن اقتصاد آمریکا از تابستان سال ۱۹۲۹ شروع شد. یعنی زمانی که فدرال رزرو برای کاهش حجم پول در دسترس برای سفته‌بازی در بازار سهام اقدام به افزایش نرخ بهره و اتخاذ سیاست انقباضی کرد.

البته فدرال رزرو پیش از آن و در سال ۱۹۲۸ نیز درگام نخست اقدام به افزایش نرخ بهره کرده بود، به این امید که از شتاب رشد قیمت‌ها در بازار سهام بکاهد. افزایش نرخ بهره حساسیت بهره‌ای مخارج در بخش‌های مهم اقتصاد آمریکا از جمله خودروسازی و بخش مسکن را کاهش داد و در نتیجه تمایل به استقراض و تولید در این کشور به شدت کاهش یافت. این تغییرات همزمان شد با اتخاذ رویکرد انقباضی در تدوین بودجه عمومی آمریکا. به این ترتیب از یکسو تمایل به استقراض کاهش پیدا کرده بود و از سوی دیگر بودجه انقباضی دولت منجر به کاهش تابع مصرف عمومی شده‌ بود. به این ترتیب دوره‌ای در اقتصاد آمریکا آغاز شد که در آن تقاضا، قیمت‌ها و سودآوری بنگاه‌های اقتصادی همگی در یک روند نزولی قرار گرفت.

بر مبنای آمارهای موجود میزان تولیدات صنعتی در اقتصاد آمریکا در نیمه نخست دهه ۱۹۳۰ در حدود ۳۰ درصد کاهش یافت. نرخ بیکاری نیز در این دوره به رقم بی‌سابقه ۲۰ درصد رسید و اقتصاد آمریکا برای حدود یک دهه به عمیق‌ترین شرایط رکودی ثبت شده در یک و نیم قرن گذشته رسید. رکودی که به تدریج به اقتصاد سایر کشورها نیز رسوخ کرد و دهه ۱۹۳۰ را به دورانی کابوس‌وار در اقتصاد جهان بدل کرد. دورانی که زدودن آثار آن از چهره اقتصاد آمریکا حداقل یک و نیم دهه طول کشید.

البته برخی از کارشناسان علل بروز رکود بزرگ را به یک دهه پیش‌تر می‌برند. یعنی زمانی که سیاست‌های مالیاتی و تغییرات دستمزدها به نحوی بود که درآمد گروه‌های کم‌درآمد تغییر چندانی نداشت آن هم در شرایطی که اقتصاد آمریکا رشد اقتصادی قابل قبولی را پشت سر می‌گذاشت. به این ترتیب در تحولات دهه ۱۹۲۰، قدرت خرید و در نتیجه هزینه بالقوه خانوارهای کم‌درآمد آمریکا در تناسب با اقتصاد افزایش نیافت. از آنجا که این قشر نیاز تامین نشده کالایی بیشتری در مقایسه با دهک‌های بالایی دارد، سکون درآمدی این افراد می‌تواند به معنای کاهش چشمگیر در تقاضای کل باشد چرا که دهک‌های پایین فراوانی جمعیتی بیشتری در مقایسه با دهک‌های بالایی دارند. به هر حال صرف نظر از اینکه چه چیزی عامل اصلی بروز بحران ۱۹۳۰ درآمریکا بوده به نظر می‌رسد که اتخاذ سیاست‌های نامتجانس با شرایط در این بازه زمانی یکی از مهم‌ترین عوامل تشدید موج بحران در اقتصاد امریکا بوده ‌است.

دنیای اقتصاد

@interestratemoney