نگاهی تازه به نسبت دموکراسی و انتخابات..٢٠١٦؛ بدترین سال دموکراسی؟.. سیاستنامه؛

نگاهي تازه به نسبت دموكراسي و انتخابات

٢٠١٦؛ بدترين سال دموكراسي؟

زماني، انتخابات ايجاد شد تا دموكراسي را ممكن كند؛ اما امروز به نظر مي‌رسد انتخابات خود مانع دموكراسي است

سياستنامه؛
يك نظر‌سنجي در سطحي بين‌المللي، از بيش از ۷۳هزار نفر از ۵۷ كشور مختلف جهان پرسيد كه آيا باور دارند كه دموكراسي شيوه خوبي براي اداره كشور است؟ پاسخ نزديك به ٩۲درصد به اين سوال آري بود. اما يافته‌هاي همان پيمايش و نظرسنجي از اين حكايت داشت كه در ١٠ سال گذشته در سراسر دنيا، خواست عمومي براي به‌ قدرت‌رسيدن رهبري مقتدر «كه مجبور نباشد خودش را با پارلمان و انتخابات درگير كند»، افزايش يافته و البته اعتماد به دولت‌ها و احزاب سياسي نيز به پايين‌ترين حد خود در تاريخ رسيده است. گويا مردم هرچند ايده دموكراسي را مي‌پسندند، اما از واقعيت آن بيزارند. روزنامه گاردين با انتشار تحليلي مبتني بر نتايج نظرسنجي مورد اشاره نشان داده است كه نسبت دموكراسي و انتخابات در دنياي امروز ما با قبل تفاوت معنا‌داري كرده است. به بيان ديگر رشد انتخابات در جوامع مختلف لزوما به معناي پيشرفت دموكراسي در آن جوامع نيست و‌ اي بسا در مواردي خلاف آن را شاهد هستيم. اين گزارش تحليلي به قلم «ديويد ون ريبروك» در گاردين منتشر شده كه با ترجمه مهدي منتظري در وب سايت «ترجمان» در دسترس مخاطبان فارسي زبان قرار گرفته است كه بخش‌هايي از آن را مي‌توانيد در ذيل بخوانيد.
٢٠١٦ در معرض تبديل شدن به بدترين سال دموكراسي
همه‌پرسي‌ها و انتخابات هر دو ابزار‌هايي مبهم در مشورت‌هاي عمومي‌اند. اگر ما از به ‌روزرساني تكنولوژي دموكراتيك‌مان اجتناب كنيم، شايد فرصت‌هاي‌مان را براي بازسازي اين نظام از دست بدهيم. سال ۲۰۱۶ همين الان هم در معرض آن است كه به بدترين سال براي دموكراسي از سال ۱۹۳۳ تاكنون تبديل شود. متعجب نخواهيم شد كه حتي بعد از حماقت برگزيت، ببينيم «دونالد ترامپ» برنده رياست‌جمهوري در امريكا در اواخر سال جاري شده است. اما شايد اين موضوع بيش از اينكه به خود ترامپ يا شگفتي‌هاي نظام سياسي امريكا مرتبط باشد، به مسير پرمخاطره‌اي بازگردد كه تمام دموكراسي‌هاي غربي پيش گرفته‌اند: تقليل دموكراسي به راي‌گيري. آيا عجيب نيست كه راي‌گيري، اين بالاترين وظيفه مدني، به كنشي فردي بستگي دارد كه در سكوت صندوق‌هاي راي‌گيري به نمايش درمي‌آيد؟ آيا اين همان جايي است كه احساسات فردي و دروني‌مان را به اولويت‌هاي مشترك بدل‌مي‌كنيم؟ آيا اين همان جايي است كه خير عمومي و درازمدت به بهترين شكل عرضه مي‌شود؟ با امتناع از تغيير روندها، آشفتگي سياسي و بي‌‌ثباتي را به مولفه‌هاي دموكراسي غربي تبديل كرده‌ايم. [اخيرا] اسپانيا دومين انتخابات عمومي‌اش را ظرف شش ماه اخير، بعد از ناكامي دولت در تشكيل كابينه، برگزار كرد. [پيش از آن هم]، اتريش تقريبا نخستين رييس‌جمهور به‌شدت راست‌گراي خود را انتخاب كرد و اين در حالي است ‌كه نتيجه همه‌پرسي هلند در آوريل، مخالف توافق تجاري بين اوكراين و اتحاديه اروپا بود. چندسال پيش، كشور من (بلژيك) وقتي موفق نشد براي ۵۴۱ روز دولت تشكيل دهد مايه تمسخر اروپا شد. اما امروز كه بسياري از دموكراسي‌هاي غربي در مسير تبديل‌شدن به «بلژيكي» ديگر هستند، كسي نمي‌خندد. درحال‌حاضر جوامع غربي بي‌شماري از آنچه «سندروم خستگي دموكراتيك» مي‌خوانيمش، رنج مي‌برند. علايم اين سندروم شامل تب همه‌پرسي، كاهش عضويت در احزاب و مشاركت كمتر راي‌دهندگان است. همچنين بر اين فهرست بيفزاييد ناتواني دولت و فلج سياسي را كه تحت موشكافانه‌ترين بررسي‌هاي بي‌امان رسانه، بي‌اعتمادي گسترده عمومي و تحولات پوپوليستي رخ مي‌دهد... .

https://telegram.me/siyasatnamehetemad
متن كامل اين گزارش را مي توانيد در لينك زير بخوانيد؛


http://etemadnewspaper.ir/Default.aspx?NPN_Id=560&PageNO=7
etemadnewspaper.ir