❗️نهیلیسم و زبان❗️. ✍ رضا مجد

❗️نهیلیسم و زبان❗️
✍ رضا مجد
قسمت پنجم


📙یکی از نکات کلیدی در فهم نهیلیسم پرداختن به مقوله ی زبان است، زبان در معنای سنتی آن دارای یک درک ساده گیرانه و ساده انگارانه ای بود که کلمه را با شئ این همان و یکی می گرفت، در واقع در قدیم ما با یک جهان مطلق و کامل روبرو بودیم، یک جهان بدون شکاف و نقصان، جهانی که با زبان اینهمان بود، این همان ردپای تاریخی نهیلیسم است. چرا که این قرائت از زبان و جهان باعث زایش یقین مطلق شد، یقینی که جایی برای شک باقی نمی گذاشت، ولی با شروع دوران مدرن و با شروع انقلاب سوسوری در زبان و نشانه شناسی، چیزی که فروریخت این یقین مطلق بود. مرگ خدا در دوران مدرن نه فقط در حوزه ی ارزش ها بلکه در تمام حوزه هایی که بر یقین های مطلق استوار بود رخ داد، مرگ خدا را می توان به یک معنا "مرگ یقین" قرائت کرد، چیزی که مرد یقین های بی واسطه ی ما بودند. یکی دیگر از این یقین ها در حوزه ی زبان شناسی و در رابطه با کلمه و شئ یا دال و مدلول بود.چیزی که فردینان دوسوسور به ما و جهانیان عرضه کرد تعریف جدیدی از زبان و نشانه و ساختار و چگونگی کارکرد زبان بود.بعد از سوسور و زبان شناسی ساختارگرا و پساساختارگرا ما دیگر دانستیم که زبان نظامی صوری است که بر اساس تفاوت ها ساخته می شود و هیچ رابطه ی طبیعی ای بین دال( الگوی آوایی) و مدلول( مفهوم) یا کلمه و شئ وجود ندارد بلکه این رابطه بر اساس قسمی قرارداد بین الاذهانی است، و اتحاد بین آنها یکجور اجماع گروهی است. به بیانی یکپارچگی دال و مدلول خیالی و متوهمانه است، چرا که شکاف عمیقی دال را از مدلول جدا می کند. نمی خواهم وارد بحث تخصصی نشانه شناسی بشوم،فقط می خواهم نهیلیسم را همانگونه که قول داده بودم قرائت تاریخی بکنم، بی دلیل نیست که می گوییم نهیلیسم نتیجه ی منطقی عقلانیت است، با تکوین و رشد عقل هرگونه مطلقیت یا یقین مطلق زخم بر می داشت تا در دوران مدرن که زخم کاری و تمام کننده را برداشت، و ما متوجه شدیم که دیگر نمی توان خیلی مطمئن از جهان و چیزها به یقین صحبت کرد، و همیشه باید شک کردن و عدم یقین را پیش فرض تفکرمان قرار بدهیم، پس اگر بخواهیم از گفته هایمان به یک نتیجه گیری برسیم باید نتیجه گرفت که بروز و ظهور نهیلیسم یکی از عامل های مهم آن، قرائت ساده گیرانه ی پدیده ی زبان به عنوان ابزار کشف حقیقت و بازنمایی جهان در قدیم بود، اشتباه از زمانی شروع شد که کلمه با شئ این همان و یکی گرفته شد، و زمانی که در دوران مدرن این توهم و فانتزی از هم پاشید ما خود را در یک وضعیت نهیلیستی یافتیم و در این معنا نهیلیسم نه به معنای پوچی همه چیز و همه کس، بلکه به معنای پوچی توهم این همانی و قطعیت و یقین است، و ناهمخوانی تصورات و فانتزی های ما با آنچه به واقع به آن رسیده بودیم یک نوع احساس پوچی را حاکم می کرد، چرا که شالوده ی خیالی و تصوراتی که یک عمر با آن زیسته بودیم بهم ریخته بود، و این را به معنای پوچی همه چیز و همه کس یا همان نهیلیسم نامگذاری کردند، در حالی که این همان وجهی از نهیلیسم است که ما آن را مثبت و ایجابی می دانیم و در حال دفاع از آن هستیم. نهیلیسم در این معنا زیر پای هر یقین و مطلقیتی را خالی می کند، در این معنا و وضعیت نهیلیستی ای دیگر نمی توان از یقین های مطلق صحبت کرد، و نسبیت جانشین مطلقیت می شود، در این معنا فقط کثرت تفاسیر و تاویل ها می ماند، و زیبایی اندیشه ی بشری هم به این کثرت و تنوع تقسیر ها و تاویل هاست، در چنین وضعیت نهیلیستی ای هیچ نحله و تفکر و دین و ایسم و مکتبی نمی تواند ادعای کلیت و مطلقیت کند، تنها راهی که می ماند راه گفتگو و دیالوگ است و اقناع منطقی و استدلالی. در این معنای نهیلیستی کلمه با شئ و زبان با جهان اینهمان نیست، بلکه شکافی بین شئ و کلمه وجود دارد که غیر قابل عبور است، تنها راه فائق آمدن به این شکاف اجماع بین الاذهانی است. در آینده به این وجه نهیلیسم بیشتر خواهیم پرداخت....📙
ادامه دارد...



@Kajhnegaristan