🔴 بحثی در باب «طبقه متوسط» یا «طبقه متوسط» ایرانی چرا این قدر مشمئزکننده است؟

🔴 بحثی در باب "طبقه متوسط" یا "طبقه متوسط" ایرانی چرا این قدر مشمئزکننده است؟
✍ محمدزمان زمانی

1) هرچند اصطلاح طبقه متوسط را مارکس به کار نبرده و از دید او و از منظر "عینی" تنها دو طبقه وجود دارد، طبقه استثمارگر و استثمارشونده، با این حال از منظر "ذهنی" (سوبژکتیو) بخشی از طبقه استثمارشونده خود را بیشتر با طبقه استثمارکننده متحد میداند. این بخش از طبقه استثمارشونده که دچار نوعی "اشرافیت توهم آلود" است چون کارش عمدتاً از نظر "مکانی-فضایی" در جایی دور از کارخانه و کارگاه های کارگران است و در نوعی نزدیکی جرافیایی به مدیران ارشد به سر میبرد دچار توهم برتری نسبت به کارگران یا درست تر بگوییم کارگران یقه آبی است. کارگران یقه سفید یا همان طبقه متوسط درواقع نوعی "گروه منزلتی"اند که در این توهم به سر میبرند که به لحاظ شأن و منزلت برتر از کارگران یقه آبی اند. حال آنکه مارکس به درستی نشان داد که مهم نیست افراد یا گروهها درباره جایگاه خود چه فکر میکنند، مهم نسبت آنها با وسایل تولید است. این نسبت انسانها با ابزار تولید و مالکیت خصوصی آنهاست که تعیین کننده طبقه افراد است. 2) طبقه متوسط را نباید با خرده بورژوازی یکی گرفت. خرده بورژوازی اشاره به صنایع پیشاسرمایه داری و شکلهایی از تولید دارد که هرچند شاید جسته گریخته هنوز در جاهایی وجود داشته باشند با این حال شیوه تولید سرمایه داری آنها را با خطر انقراض روبرو کرده است مثلاً کارگاههای کوچک با تعداد کارگران اندک و صنایع مبتنی بر روابط استاد-شاگردی و .... به لحاظ سیاسی خرده بورژوزای در ترس از دست دادن جایگاه خود در سرمایه داری یا جذب فاشیسم میشود یا جذب جنبشهای چپ. هر دو ادعای سرمایه داری ستیزی دارند با این حال فاشیسم کلاً جنبشی سرمایه سالار است و خرده بورژوازی ای که جذب چپ میشود هم از دید لنین در معرض خطر درافتادن به بیماری ای است که خود "چپ روی کودکانه" مینامد. 3) آیا طبقه متوسط میتواند متشکل شود؟ چیزی به نام همبستگی طبقه متوسط وجود دارد؟ طبقه سرمایه دار در برابر طبقه کارگر و طبقه کارگر در برابر طبقه سرمایه دار میتوانند متشکل شوند و همبستگی پیدا کنند ولی طبقه متوسط چه؟ چنانکه گفتیم از دید مارکسی چیزی به نام طبقه متوسط وجود ندارد. کارمند یک اداره هم استثمار میشود همانطور که کارگر یک کارخانه و از این حیث فرقی میانشان نیست هرچند کارمند اداره این واقعیت را دون شأن خود بداند و انکار کند. از یک لحاظ طبقه به اصطلاح متوسط خود را علیه طبقه کارگر و طبقات پایین و محروم جامعه تعریف میکند. درواقع طبقه متوسطی ها همواره در ترس از درغلطیدن به طبقه پایین جامعه اند. به لحاظ روانی آنچه اندک آرامشی بدانها میبخشد صرفاً تشبه به خلقیات و اطوار طبقات بالای جامعه - مالک ابزار تولید- است. آنها با این طبقه علیه طبقات پایین متحد میشوند و تنها عامل وحدتبخش شان همین است. به قول پیر لاروک جامعه شناس فرانسوی نفرت از طبقات پایین است که افراد طبقه متوسط را دور هم میتواند جمع کند و الا این طبقه از بس در دایره تنگ نظری و چشم و همچشمی و رقابت اسیر شده امکان تشکل یابی و همبستگی طبقاتی با دیگر افراد هم طبقه اش را ندارد. 4) طبقه متوسط ایرانی بعد از ماجراهای 88 وارد نوعی تشکل یابی موقتی شد. عامل وحدتبخش این طبقه در آن سال صف آرایی با عنوان "رای من کو؟" در برابر نامزد طبقات پایین و روستایی جامعه بود. همین طبقه متوسط بعدها بدل به هدف انتخاباتی اصلاح طلبان و ابزار قدرت گیری شان شد. نفرت از سیاستهای احمدی نژاد و پیامدهای مخربش که تحت عناوین شبه انقلابی رخ میداد به نفرت این طبقه از مفهوم انقلاب انجامید و نوعی تنفر فتیشیستی شبه فاشیستی علیه طبقات محروم جامعه را دامن زد. طبقه متوسط به متحدان "انتخاباتی" و رأی جمع کن های ستادهای اصلاحاتی بدل شدند. از آن پس ما شاهد برخی عناصر و مولفه های تقریباً یکسان در میان افراد این طبقه هستیم که برخی از آنها از این قرارند: نفرت از هرگونه سیاستهای مبنی بر مفهوم عدالت اجتماعی که به تنفر از سیاستهای انقلابی، مارکسیسم ستیزی مبتذل و باب طبع و مد روز پست مدرن و گاندی بازی های ضد خشونت طلبانه قلابی شد. این نفرت را میتوان نفرت از "نمایندگان" تفکر انقلابی و عدالت محور نامید. روی دیگر سکه این نفرت، نفرت از طبقات پایین جامعه است که در این چند سال و تحت هجمه های مشترک "سلبیرتی ها و مأموران قلچماق شهرداریها" علیه "کودکان کار" بیچاره و دستفروشان جلوه گر شده است. طبقه متوسط ایرانی در این سالها هرگز برای آزادی و عدالت حاضر به پرداخت هیچ هزینه ای نشده بلکه اساساً هزینه دادن برای آن را احمقانه میداند. 👇
@Kajhnegaristan