🔶 هگل …

🔶 هگل




تحقیقی که کانت در مورد تعینات اندیشه ارائه می‌دهد، اساسا دچار نقصی بزرگ است: او آن تعینات را هیچگاه به صورت فی نفسهم و یا لنفسهم در نظر نمی گیرد، بلکه تنها به سوبژکتیو و یا ابژکتیو بودن آنها توجه دارد. به بیان متداول، (ابژکتیو) بودن یعنی اینکه چیزی بیرون از ما خود را به ما عرضه کند و از طریق ادراک، از بیرون بر ما وارد شود. کانت (ابژکتیو) بودن تعینات اندیشه را (برای مثال علت و معلول) بدین معنا انکار می‌کند. به بیان دیگر، این را که آنها به ادراک ما داده می‌شوند رد می‌کند؛ در واقع، کانت آن تعینات را وابسته به نفس تفکر و یا خود انگیختگی تفکر ما می داند و بنابراین در این معنا آنها را سوبژکتیو می انگارد.



@Kajhnegaristan