🔸"آیا جامعه به مثابه تمامیت یکپارچه ممکن است؟ 🔸. ✍رضا مجد/ ایدئولوژی و هویت

🔸"آیا جامعه به مثابه تمامیت یکپارچه ممکن است؟🔸
✍رضا مجد/ ایدئولوژی و هویت
❗️قسمت سوم❗️
#بازنشر


🔆برای تکمیل تر شدن بحث ایدئولوژی و بنیان های ستیز اجتماعی باید به همبسته ی دیگری اشاره کنیم بنام مقوله هویت یابی (بخصوص، هویت ملی/مذهبی/فرهنگی)، که به بحث ناسیونالیسم و ستیزهای پردامنه تری دامن می زند. پس می توان بحث را با یک سوال ریشه ای پیش برد و آن سوال این است که در وضعیت پسامدرنی که در آن به سر می بریم و سیالیت و شناور بودن هویت ها و خصلت انعطاف پذیری پروسه ی هویت یابی و تنوع و عدم تمرکز و بین المللی شدن و جهانی اندیشیدن از شاخصه های بارز آن است، چرا جایگزینی و از بین بردن هویت های فرهنگی و مذهبی و ملی اینقدر دشوار است و با تمام تنوع و تکثر و سیالیت مقوله هویت، وقتی صحبت از تغییر یا تعدیل هویت های تثبیت شده ی دینی و ملی و فرهنگی می شود این همه در برابرش مقاومت بخرج داده می شود؟ چگونه است که این هویت ها که ما از خصلت برساختگی آن کاملا آگاهیم در برابر هر شکل بازسازی یا ساختارشکنی مقاومت می کنند و ستیزهای هولناک و جدیدتری را دامن می زنند؟
هر هویتی از طریق گفتمان و در درون آن و برپایه ی منطق نشانه شناختی ساخته می شود، و همبسته و عنصر اساسی ساخت هویت تفاوت گذاری است یعنی هویت بر اساس تفاوت ساخته می شود، تفاوتی که به تفکیک من از او یا ما از آنها می انجامد، در واقع تعیین هویت با تکیه بر تفاوت و مغایرت شروع به ترسیم مرز و مختصات من یا ما در قالب نوع خاص بودگی و تفاوت و تفکیک من یا ما از دیگران و آنها می کند، و این خاص بودگی با نامگذاری در ساحت نمادین، هویتی را برای خویش دست و پا می کند. این مرز و مختصات تعیین کننده ی هویت، آنهم با پافشاری بر تمایز و تفاوت ترسیم می شود، آنچه بیرون این مرز و مختصات قرار می گیرد غیر خودی و غریبه و ناآشنا قلمداد می شود، نمی خواهم وارد جزئیات دقیق هویت و هویت یابی بشوم چرا که بررسی دقیق آن از حوصله ی این مقاله ی کوتاه خارج است هرچند که در آینده به طور مفصل به مقوله ی هویت و هویت یابی خواهیم پرداخت، منظور من بیشتر بیرون کشیدن منطق مشابهی با تکیه بر روانکاوی لاکانی است که هم در مقوله ی هویت، بخصوص هویت ملی/مذهبی/سیاسی/فرهنگی، و هم در ایدئولوژی و هم در آرمان شهر گرایی و تمامیت خواهی بکار گرفته می شود.
آنچه در تمام اینها یکسان است سرپوش گذاشتن بر فقدان ذاتی و بنیادی ( به میانجی فانتزی و ایدئولوژی) ای است که هم در قلب سوژه نقش بسته و هم در قلب ساختارهای اجتماعی و سیاسی و هم در قلب دیگری بزرگ و ساحت نمادین.قوام هویت ملی هم تقرییا شبیه قوام هویت فردی است. آنچه مهم است ناتوانی ریشه ای انسان در یافتن یک هویت ثابت است و زیستن در جهان نمادین که هیچ وقت با تجربه های وجودی فرد مطابقت ندارد.🔆
ادامه دارد....



@Kajhnegaristan