این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔸تحلیل انتقادی گفتمان (بخش دوم) 🔸
🔸تحلیل انتقادی گفتمان (بخش دوم)🔸
✍ مریم زمانی
🔆تحلیل گفتمان، رویکردی دو سطحی به مطالعه ی زبان دارد و در دو سطح خرد و کلان به مطالعه ی متن می پردازد. سطح خرد مطالعه، به بررسی صورت های زبانی پرداخته و سطح کلان،مطالعه بافت متن را مدنظر قرار میدهد. نکته اینجاست که این بافت، برای تحلیلگر گفتمان، تنها محدود به محیط بلافصل، دانش پسزمینهای، قواعد گفتاری، ساخت متنی، منظور گوینده و مواردی از این دست است. چنین نگرشی، بافتهای کلانتر فرهنگی، اجتماعی و ... که متن در مناسبت با آنها ظهور یافته را از بحث خود کنار گذشته و متن را در محیطی خنثی و سترون مورد مطالعه قرار میدهد. تحلیل انتقادی گفتمان، دقیقا در برابر چنین کاستی قدعلم میکند و چنین نگاه نابسندهای را که متن را در خلاء و به دور از نیروهای فرهنگی-اجتماعی شکلدهندهی آن میبیند، به چالش میکشد. تحلیل انتقادی گفتمان محدودهی مطالعاتی گستردهتری را شامل میشود و به بررسی بافتهای کلان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که متن در آنها ظهور یافته میپردازد و نیروهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و .. دخیل در تولید متن را مورد تامل قرار میدهد. تحلیل انتقادی گفتمان از موضعی انتقادی با متن مواجه میشود و با غیرطبیعیسازی و قابل رویتسازی آنچه در متن طبیعی و بدیهی تقلی شده، به آشکارسازی درهمتنیدگیهای متنی گفتمانی پرداخته و متن را به ساختارهای گستردهتر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی پیوند میزند. وجه انتقادی این جریان فکری، دقیقا به همین آشکارسازی و قابل رویتسازی روابط پنهان متنی و گفتمانی ارجاع مییابد. (همچنین پنیکوک، 1994؛ و فرکلاف، 1995)
اشاره به این مسئله ضروری است که تحلیل انتقادی گفتمان را نمیتوان همچون نظریهای منسجم و مورد اجماع تلقی کرد که دستورالعمل روششناختی واحدی داشته باشد؛ بلکه همچنانکه پیشتر گفتیم، بیشتر میتوان آن را جریان فکری منتج از اندیشههای متکثر به شمار آورد، که همواره با رویکردهای متعددی محل مباحثه بوده است. با این همه، آنچه به مثابهی حلقهی اتصال، این رویکردهای متنوع را به هم متصل میکند، تمرکز بر نقش متن به مثابه کنشی اجتماعی، در بازتولید مناسبات قدرت و ایدئولوژی است. بسته به اینکه چه تعریفی از گفتمان، قدرت، ایدئولوژی و انتقادی صورت گیرد، رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان، مسیرهای متفاوتی را در پیش میگیرند. از این رو باید گفت این جریان فکری، جریانی چندصداست که از زوایای متفاوتی به مفاهیم بنیادین خود گفتمان، قدرت، ایدئولوژی و انتقادی مینگرد و این تفاوتهاست که مسیر تحلیلگران انتقادی گفتمان را از هم جدا میکند.
برای تحلیلگر انتقادی گفتمان، واقعیت برساختی گفتمانی است و از خلال نظامهای نشانهای شکل گرفته و در مناسبت با ساختارهای قدرت تثبیت شده است. متن برای تحلیلگر انتقادی گفتمان، نه موجودیتی خنثی، که نمودی عینی از بسترهای گفتمانی و مفروضات ایدئولوژیکی و کنشی متصل به مناسبات سلسلهمراتبی اجتماعی است و بهمثابهی ابزاری تنیده در مناسبات قدرت، برای تثبیت گفتمانها به خدمت گرفته میشود تا اندیشهها و رفتارها را در چارچوبهای تعیینشده و طبیعی جلوه دادهشده، بگنجاند. کار تحلیلگر انتقادی گفتمان، قابل رویتسازی ارتباطات به ظاهر پنهان و غیرطبیعیسازی (واسازی) ساختارهای طبیعی جلوه داده شده است. او درصدد آشکارسازی این مسئله است که گفتمانها چگونه بواسطه ساختارهای قدرت شکل میگیرند و تثبیت میشوند و بر هویتهای اجتماعی و باورها و رفتارها تاثیر میگذارند. او متن را محل ظهور ایدئولوژیها و مفصلبندی گفتمانها و عرصه بازتولید هویتهای اجتماعی و منازعات قدرت میبیند و بر این باور است که تولید و دریافت متن، ارتباط معناداری با بافتهای کلانتر اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی دارد.
چهرههای شاخصی همچون فرکلاف، وداک، فاندایک، فانلیوون و .. با پیشفرضهای فلسفی و روششناختی متفاوتی، تحلیل انتقادی گفتمان را مورد بحث قرار دادهاند. از میان اینها، فرکلاف مدونترین نظریه و روش را برای تحلیل انتقادی متن ارائه داده است. برای کسانی همچون فرکلاف، وداک و فاندایک تحلیل انتقادی متن، حرکت به سوی رفع نابرابریهای اجتماعی است. آنها بر این باورند که با مواجهه انتقادی با متون و آشکارسازی بدیهی جلوه دادهشدههای متن، میتوانند سهمی در ایجاد تغییرات اجتماعی داشته باشند و مناسبات نامتقارن قدرت را به نفع اقشار آسیبپذیر جامعه تغییر دهند.🔆
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan