🔶اخلاق گرایی در عمل به نوعی محافظه کاری عمیق می‌انجامد

🔶اخلاق گرایی در عمل به نوعی محافظه کاری عمیق می انجامد. تصور اخلاقی از انسان، صرف نظر از اینکه پایه ای زیست شناختی داشته باشد (تصاویر قربانیان) یا "غربی" (رضایت مندی فرد نیکوکار مسلح) مانع پیدایش هر گونه تصور جامع و مثبتی از امکانات پیشروی می شود. آنچه اخلاق در اینجا مجاز می‌شمارد و سخت ستایش شده، این است که آنچه به اصطلاح "غرب" می‌نامند از داشته هایش محافظت کند. اخلاق به واسطه ی استقرار کامل در میان داشته‌های خویش(که هم عبارت از تملک دارایی های مادی است و هم تملک هستی خویشتن) به یک معنا آنچه را که از آن برخوردار نیست شر می پندارد. اما آنچه وجود انسان به عنوان موجود جاودانه بدان متکی است محاسبه ناپذیر و تملک ناپذیر است. به نیستی اتکا دارد. منع او از به تصور در آوردن خیر، از اینکه نیروی جمعی اش را وقف امر خیر سازد، از اینکه در راه محقق ساختن امکانات ناشناخته بکوشد، از این که با گسستن از آنچه هست، به چیزی بیندیشد که می‌تواند هست شود، به سادگی انسانیت را از او دریغ داشتن است. دست آخر اینکه اخلاق به واسطه تعریف سلبی و پیشینی شر، خود را از در نظر گرفتن تفرد موقعیت‌ها که هر نوع کنش حقیقتن انسانی از آن برمی خیزد، محروم می‌کند. در نتیجه، مثلا پزشکی که مفتون "ایدئولوژی" اخلاقی شده باشد در کمیسیون ها و جلسات، تمامی ملاحظات مربوط به "بیماران" را در نظر خواهد گرفت اما آنها را دقیقا به همان چشمی خواهد نگریست که هواخواهان حقوق بشر به انبوه در هم قربانیان می نگرند، یعنی تمامیتی "انسانی" مرکب از واقعیات مادون انسانی. با این حال همین پزشک ممکن است به آسانی متقاعد شود که فلان شخص به خصوص را به خاطر نداشتن برگه اقامت قانونی یا نپرداختن حق بیمه اجتماعی در آن بیمارستان نپذیرند و آنچه را برای مداوایش لازم است در اختیارش نگذارند. باز هم "تعهد اجتماعی" است که اینطور حکم میکند؛ دراین میان این نکته فراموش می‌شود که صرفاً یک وضعیت درمانی وجود دارد: وضعیت درمانگاهی، پزشکی که بر اساس قاعده ی [استفاده از] حداکثر امکانات با وضعیت روبرو نشود پزشک نیست و برای فهم این مطلب به هیچ نوع اخلاق نیازی نداریم جز درک روشنی از این یا آن وضعیت معین: باید بی هیچ ملاحظه ای با تمام توان و دانش و هر آنچه در اختیار دارد به مداوای شخصی بپردازد که از او می‌خواهد درمانش کند (در این جا مداخله در کار نیست!) و اگر قانون او را به دلیل کمبود بودجه دولتی یا نرخ مرگ و میر یا قوانین مهاجرت از ارائه خدمات درمانی منع می کند، باکی نیست، میتوانند پلیس را خبر کنند اما حتی در آن هنگام، باز بنا به تعهد بقراطی اش موظف است که در صورت لزوم حتا با توسل به زور در برابر آنها مقاومت کند.


آلن بدیو،رساله ای در ادراک شر،ص.38-37


@Kajhnegaristan