ریتورنلو، نیچه، وضعیت کنونی ما و راه برون رفت از آن. ✍ دکتر قنبرپور

ریتورنلو،نیچه، وضعیت کنونی ما و راه برون رفت از آن
✍ دکتر قنبرپور


راجر کیمی ین در کتاب"درک و دریافت موسیقی" اشاره می کند که ریتورنلو(ritornello)در موسیقی باروک به بخشی تکرارشونده از یک قطعه موسیقی اطلاق می شود که اغلب تمام ارکستر به اتفاق هم آنرا می نوازند.
واین قطعه شاید دقیق ترین توصیف باشد از " کارکرد آگاهی بخش و حضور اجتماعی ما ایرانیان در عرصه"عمل آگاهانه جمعی".
اما"آنچه" اغلب تمام ارکستر" و به اتفاق هم می نوازند، چیست؟
"امروز نوایی"تکراری" و عمومی شده و در همان جایگاه ریتورنلوی موسیقی باروک ،در اکثریت جمعها، گروهها و شبکه های ارتباط جمعی" همچون" محصول مشترک" و جان کلام مجموعه ای بنام ارکستر بگوش می رسد:آنچه اتفاق افتاده و در حال وقوع است؛در کلیت خود"شر و باطل" است؛ امری که حتی آنها که خود مخاطب اصلی"تمام ارکستر" هستند، نیز بدان اذعان دارند.
پس"شر" چیست و مکان شکل گیری آن کدام است واوضاع کنونی حاصل کارکرد اجتماعی کدام گروه و تشکیلات بحساب می آید و چه روندی موجب تولد و شکل گیری نوعی از تفکر و عمل اجتماعی گردیده استکه حاصل آن "اوضاع بد کنونی" است؟
و این همان"امر خاموش" و فراموش شده در این همنوازی ملی است؛ امری که "به اتفاق هم نواختن ارکستر" را در فراسوی "خیر و شر" قرار می دهد و "وضعیتی مبهم و راز آلود و فاقد مرزهای روشنی"ایجاد می کند که همه و حتی مخاطبان" شر" نیز، در همان حال که "موضوع هدف" این ارکستر هستند، می توانند خود را در جایگاه و نقش "همنوازان" نیز قرار دهند.
لکان در سمینار"انتقال" توضیح می دهد که وقتی حاصل کار کسی و یا کسانی"چنان" باشد که گویی"فراسوی خیر و شر"هستند، معمولا نتیجه کار چنان می شود که"امر خیر" از کارکرد ساقط و عاجز می گردد.
تولد و شکل گیری "وضعیتی" که اگر چه "خیر" تنها در حیطه و میدان کاری"کلی گویی و حرافی" باقی می ماند و محدود می شود؛ اما "شر و افسون شر" همچنان با قوت تمام بر سریر کار و تفکر و زندگی باقی می ماند.
لکان توضیح می دهد که" دیوارها و استحکاماتی در کارند که بشر آنهارا چونان حفاظ هایی در برابر میدان مرکزی"شر" بر پا داشته است؛ و اولین مانع حمایتی در دفاع از شر، کلی گویی و حرافی در باره "خیر" و امر والا می باشد.
افتادن در ورطه"خیر در جایگاه مشغولیت" و بدون تمرکز بر "آن" چشمه جوشانی که شر از آن می جوشد و در جویباری روان به آب حیات و منبع ارتزاق آحاد مردم تبدیل می گردد: شکل گیری و قوام"اراده معطوف به ظواهر".
همانکه نیچه آنرا در قالب" اراده معطوف به ساده سازی، به نقابها، حجابها و در یک کلام اراده معطوف به سطح" با صلابت تمام توصیف و ایضاح نموده است.اراده ای که در برابر"بالندگی حیات" قرار می گیرد و "تصمیم به نادانی" را پوششی فریب دهنده می دهد.
نیچه در قطعه ۲۳۰ از فراسوی خیر وشر توضیح می دهد که"در روح بشر رانه ای است که بظاهر باا راده بدانستن متضاد است. نوعی خواست مبنی بر بستن ذهن بر روی افکار نو، بستن پنجره ها و اجازه ندادن به چیزهای دانستنی و در نهایت رضا دادن به تاریکی و محدود کردن افق معرفت."
و آن راهکار اصلی برای عبور از"ساده سازی" و قرار گیری در مسیر" گرایش والای انسان جویای معرفت" چیست؟

@Kajhnegaristan