🔸شرحی بر یه شب مهتاب.. 🔸. عرصه و وقوع رخداد رهایی بخش

🔸شرحی بر یه شب مهتاب..🔸
عرصه و وقوع رخداد رهایی بخش
✍ دکتر قنبرپور
قسمت سوم


یه شب مهتاب سراسر مشحون و سرشار است از "فوران زندگی"،فورانی که در پی زیر و رو کردن قانونهای ظهور در شکل مرسوم و دیرینه آن است. و از "ظهور اجباری نوعی ظرفیت نا شناخته" در قواعد و رسوم شناخته شده و مرسوم زندکی اجتماعی بشارت می دهد.از "قدرتی" بی سابقه خبر می دهد که بواسطه آن، و تحت فرمان وجود،به ظهور خواهد رسید،آن هم دقیقا بعنوان آنچه که هست،یعنی عنصری از وضعیت تاریخی.
" موسکا" می گوید که از منظر فرایند ظهور مرتب و ارجاع به تجربه ای چند هزار ساله، امکان هستی یافتن یک قدرت حکومتی خلقی و در ورای شاکله،قوانین و رسوم حکومت طبقه ویژه حاکمان،برابر ِ "هیچ" است.:نمودی از یک تخیلِ نشدنی. و "یه شب مهتاب" بشارت می دهد به حتمیت وضعیتی که در آن "عرصه" برای وقوع این "حقیقت" ظهور یافتتی است.
اگر لکانی گفته باشیم وقتی عرصه ای شدت هستی اش حداکثر باشد یک امر "تکینه" است و محمول " وقوع و ظهور علنی و عملی و ماندگار یک امر تکینه در زندگی روزمره" خواهد بود وبالعکس عرصه ای که شدت هستی اش حداکثر نیست تنها یک امر واقع است: یک امر سوبژکتیو ، که تنها در قالب نظریه ها، آوازها، آرزوها و انواع تمنیات گنگ و مبهم است که می توانداز "اعماق انبان شده و سرکوب گردیده "راه به بیرون پیدا کرده و امکان ظهور و حضور پیدا کند،
و یه شب مهتاب قطعیت حدوث "آن امر تکینه" را نه در قالب یک آرزو که در "جایگاه یک عرصه" بشارت می دهد.
بدیو می گوید که: هیچ چیز ،بالقوگی لازم را برای ارتقا به جایگاه یک "رخداد" ندارد مگر عرصه ای که هستی آن حداکثر ارزش و شدتِ ممکن ِهستی را دارا باشد.
هنگام "ظهور یک وضعیت"، گزینشهای استراتژیکی و تاکتیکی میان امر واقع و امر تکینه اتفاق افتاده و برای تعیین موقعیت خود به نوسان در می آیند.زیرا مسئله، مثل همیشه،بر سر مرتبط شدن و در آویختن به یک نظم منطقی حاکم بر اوضاع و احوال موجود برای تعیین جایگاه خود بعنوان یک امر جدید است.
آلن بدیو در مواجهه با "رخداد مارس ۱۸۷۱پاریس"،بتوصیف همان وضعیتی می پردازد که" یه شب مهتاب" به سرانجام و پیامد نهایی آن وضعیت اشاره دارد و حکم می کند:زمانی که یک جهان نو سرانجام وضعی مستقر می یابد و با توجه به سرنوشت عرصه در آن،یعنی در حد فاصل میان تکینگی و امر واقع جای می گیرد تا "هویت و جایگاه واقعی خود را در عرصه جاری و روزانه روشن کند. آیا می تواند از مدل موسکایی عبور کند و طرحی نو در اندازد؟
تنها در این وضعیت است که رخداد جدید"بشارت" خود را وارد شبکه پیامدهایی می کند که قرار است در موردشان تصمیم بگیرد: اگر سازمان اداری موجود، نظام قشربندی کهن سال در مناسبات بینا فردی،جایگاه جاری پول و قدرت در زندگی روزمره،نظام پارلمانی چانه زن و...در یک"نقطه استثنایی تاریخی" از ریخت ، کارکرد و حاکمیت بیافتد و از جریان ساقط گردد،بدیل آنها نه در رویا و نه در قالب شعرها و ترانه ها که در زندگی روزمره مردم چه چیزی خواهد بود؟
ژولین گراک در کتاب "لترین ها" به آخرین لحظه های محصول عملی ۱۸ مارس ۱۸۷۱ می پردازد.جایگاهی که"بر نهاده های تاسیسی ۱۸ مارس در زندگی روزمره و در جایگاه بدیلی در برابر "نظم کهن"،سرانجام در شبکه پیامدها به ارزیابی بالینی گذاشته می شود؛ اما نه در خلال بحثهای روشنفکرانه محیط کافه ها و دانشگاهها و.. که در سنگرهای بخون کشیده شده شورشیان در ۱۳ مه ۱۸۷۱
در روز سه شنبه ۱۳ مه ۱۸۷۱ زمانی که در طول چند روز بیش از بیست هزار نفر به گلوله بسته شدند و بیش از ۵۰ هزار نفر سرنوشت تبعیدی و زندانی پیدا کردند.
" ژول والس" یکی از رهبران شورشیان و از اعضای کمیته رهبری محله های پاریس در عصرجدید،در کتاب "خاطرات یک شورشی" تجربه بالینی خود را از آخرین هفته "پیامد ۱۸ مارس" بیان می کند: چگونه هنگام گذر از محلات سنگر بندی شده و پر از اجساد مقاومت کنندگان،"آماج تفهای شورشیان سنگر نشینان قرار می گیرد: دستور چیست؟ نقشه چیست؟چه برنامه ای دارید؟
وقتی دولت ناتوان فرانسه،بسردگی تی یر در پی بی عرضگی و خیانت"تروشوها و گاملن ها" هم در برابر ارتش پروس و هم در کنترل و اداره و مدیریت سازمانی دولت،عرصه را خالی کردند،نظام پارلمانی تعطیل شد و نظم جاری و روال پول و قانون به خاموشی گرایید،برای اولین بار،زمینه از هر نظر برای بروی صحنه آمدن آرزوهای کهن،شعرهای امید بخش و وعده های گرانبار،یعنی "پیدایش یک وضعیت بالینی برای اعمال حاکمیت مردمی" در مقابل نظم کهن موسکایی در پی حوادث ۱۸ مارس فراهم شد: همچون یک شکاف در روال دیرینه تاریخ زندگی اجتماعی و جا افتاده و عادت شده بشر.
بهار۱۸۷۱،تبدیل "یه شب مهتاب"،به یک "عرصه"در زندگی روزمره بود: یعنی آنچیزی که در فرایند ظهور یک وضعیت، خود را نمایان یا حاضر می سازد
@Kajhnegaristan