ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۱۹). ✍فرزام پروا …

ریشه های درختی تنومند و سایه گستر (19)
✍فرزام پروا



🔶-به این ترتیب، [با لکان] ما تعدادی تمایز قائل می شویم: بین سوژه و ایگو، بین بزرگ دیگری و دیگری، بین سخن و زبان (کارکرد خلاق سخن و بعد فیکس زبان)، و بین سمبولیک و تصویری، که واقع را به عنوان یک کمیت سوم و تاحدی ناشناخته کنار می گذارد. در آن زمان لکان داشت با سمبولیک و تصویری کار می کرد، و واقع چیزی بود که به داخل ارتباط تصویری وارد نمی شد. شما نمی دانید واقع چیست: آن نه سمبولیک است و نه تصویری. لکان با آن تضاد فرمولاسیون دوباره ای از کار فروید را آغاز کرد. او آگاه بود که فروید گسست بی ابهامی را بر پایه سخن و زبان فرموله نکرده و لکان این محور ارشمیدسی را پیدا کرد تا به وسیله آن تمام کار فروید را دوباره فرموله کند. لکان بر پایه فهمش از سخن، شروع به فرموله کردن دوباره تجربه کلینیکی کرد، و اینطور تئوری پردازی کرد که پدیدارهای متنوع کلینیکی از خرابی یکی از این محورها نشات می گیرد.
اولین قدم برای ساختاری کردن این آنست که - من اینجا برخی قدمهای بینابینی را درز می گیرم - سعی کنیم بر سخن و زبان متمرکز شویم. سخن کجاست؟ زبان کجاست؟ او ارتباطی برقرار کرد که از نقطه نظر هایدگری بسیار عجیب است، او تلاش کرد زبان را در این شما(طرح) قرار دهد-شمایی که معمولا شامل صرفا دو سوژه است: یک سوژه و سوژه دیگر. وقتی من با سوژه دیگری صحبت می کنم، برای اینکه فهمیده شوم بایستی با زبان خود او صحبت کنم؛ برای مثال در صحبت کردن با شما من دارم با زبان خود شما صحبت می کنم. لکان نشان داد که زبان برای سخن ضروری است: یک بعد فیکس و ثابت ضروریست اگر کارکرد خلاق سخن قرار است به ظهور برسد. بعد ساختاری زبان همیشه در جایگاه بزرگ دیگری قرار دارد. بنابراین لکان شروع کرد که معنی دیگری را از سوژه دیگر به بزرگ دیگری به عنوان یک بعد و ساختار فیکس و ثابت دگرگون کند.


@Kajhnegaristan