❗️عشق از منظر آلن بدیو❗️. ✍ رضا مجد …

❗️عشق از منظر آلن بدیو❗️
✍ رضا مجد



📙می خواهم عشق را از منظر بزرگترین فیلسوف زنده ی فرانسه" آلن بدیو" بازگو کنم، کسی که از عشق در عصر عشق های زود گذر و لذت های دم دستی و مترادف سکس، اعاده ی حیثیت می کند.
بدیو در مصاحبه ای می گوید: "عشق عبارت از تفاهم و قرارداد دو آدم خودخواه نیست. عشق فرایند بازساختن و بازآفریدن است که آنها را مجبور به فراتر رفتن از خودخواهی می نماید. برای اینکه عشق پایدار بماند، باید روی آن کار کرد و خود را هر دم باز آفرید".
از دید بدیو، حتی پیدا کردن فرد مناسب و مطابق با معیارها هم نیست. پس عشق چیست؟
از دید بدیو باید بین سکس و رابطه ی جنسی و عشق تفکیک قائل شد،در حالی که میل جنسی بر فرد مقابل، با همان دلبستگی فتشیستی به اندامهای زنانه و مردانه، تمرکز دارد، عشق، به خود انسانیت انسان توجه دارد. به بیان دیگر، عشق از هر نظری متضاد سکس است.برای آلن بدیو با عشق، آشفتگی و هیجان های بالا در زندگی اتفاق می افتد.
بدیو می گوید: " عشق بر تقدیر آدمی می بارد و در چهره اش هویدا می گردد. با آغاز عاشقی، انسان از طالع و بخت به سوی یک تقدیر جدید می رود، و این خود سفر پرخطر و همراه با بار گران است و با قدم گذاشتن به مرحله ی هول و نگرانی زیاد". و عاشقی ثابت قدمی و پیروزی در این راه و غلبه بر این هول است.
به گفته ی بدیو تمام تلاش ما پرهیز از مشکلات نهفته در روابط عاطفی و عشقی در جامعه، تعهدهراسی، و ریسک ناپذیری ماست. گویی باید عشق هم چیزی آشنا و دم دستی و عاری از ذات رخدادگونه ی آن باشد، تبلیغات نئولیبرال در حال تکوین عشقی بدون عشق و ریسک و رخداد است، نمونه ی عینی آن سایت های دوست یابی اینترنتی است، تبلیغشان این است که " اینجا بی هیچ دردسری فرد دلخواهت را پیدا کن" پیام ضمنی حجم عظیم چنین تبلیغاتی این است که، بدون عاشق شدن، بدست بیاورش، عشق را بدون عاشقی تجربه کن. به قول بدیو چنین شعارها و تبلیغاتی مهر و شاعرانگی هستی را نابود می سازد، با این سخنان هیجان و شگفتی را از عشق می زدایند، آنها به ما می گویند که با حساب و کتاب به دنبال کسی باش که سلیقه، افکار و رویاها، سرگرمی های مشابه خودت را داشته باشد ( یعنی هیچ چیز جدیدی اتفاق نخواهد افتاد) . نئولیبرالیسم می خواهد حتی عشق را به کالایی قابل خرید و فروش بدل کند، در این رابطه به دنبال قراردادی است که فرد را در برابر ریسک بیمه نماید، ولی چیزی که نمی داند این است که عشق را به پول نمی توان خرید، یا آن را مهار و اهلی کرد، سکس را می توان خرید ولی عشق را هرگز.
بدیو در رابطه با سوژه یا فاعل انسانی می گوید: " سیمون دوبوار، فیلسوف فمینیست فرانسوی، نوشت که زن، زن به دنیا نمی آید، بلکه زن و زنانگی ساخته می شود، من نیز می گویم شما سوژه یا فاعل و یا انسان( با همین خصوصیات وجودی) به دنیا پا نمی گذارید، بلکه شما چنین ساخته می شوید.شما به عنوان انسان تا آنجا ساخته و انکشاف می یابید که به رخدادها وانکش نشان بدهید.
چگونه در این میان حقیقت چهره ی خود را می نمایاند؟ به گفته ی بدیو " شما حقیقت را در جریان واکنش و پاسخ دادن به رخدادها در می یابید. حقیقت مولود بعد از وقوع رخداد است، عشق یک مثال بسیار روشن برای درک این موضوع است، عشق در نگاه و مواجهه نخست آغاز می شود. اما در همان زمان برای شما قابل محاسبه و اعتماد نیست، بعدا آنچه را که از همان آغاز اتفاق افتاده، درک می کنید. این روند درک و کشف حقیقت است به خاطر همین تجربه ی سوژگی، ارزش های مشخص جهانشمولی وجود دارد. این طرز عمل درک حقیقت است به خاطری که از یک تجربه ی فاعلی فرا می رود و مجال پیدایی ارزشهای جهان شمول را ممکن می کند. به قول بدیو، عشق شکل کوچکتر کمونیسم است.
در نزد بدیو عشق به سه الزام گره خورده است، این سه الزام، رخداد عشق، تعهد و مسئولیت پذیری به رخداد عشق، و وفاداری به عشق گره خورده، و این سه الزام باعث شده است که هر کسی نتواند به آسانی این رخداد بشری را تجربه بکنند، و تنها کسانی عشق را تجربه کنند که به آن وفادار بمانند.📙


@Kajhnegaristan