✍ پویا ایمانی …امروز آلن سیسکو (Hêléne Cixous) ی بزرگ را برای اولین بار دیدم

#یادداشت
✍ پویا ایمانی


امروز آلن سیسکو(Hêléne Cixous)ی بزرگ را برای اولین بار دیدم. عنوان سمینار هم مثل دیدارش و مثل نحوه ی شروع سخنرانی اش جادویی بود: Literature AyaiTheShout of ("آیای! فریاد ادبیات "یا شاید" من من من...! فریاد ادبیات"). نویسنده ی "خنده ی مدوسا"، بعد از معرفی کوتاه و شوخ و شنگی از سوی نیکلاس رویل، سینه اش را صاف کرد و دست راست اش را به حالت ماتم و سوگ تکیه ی پیشانی. دست کم کمک تمام پیشانی را گرفت و چشم ها را پوشاند و بعد، فریاد ناله ی زنانه ای کل آمفی تئاتر را در بهت و سکوت فرو برد: آآآآیایایایایییییی...! به زنج و زاره ی زنان شرقی وقت کفن و دفن عزیزشان می مانست؛ یا آهی از جگر که نیمه راه به مویه ای کشدار بدل شود. آآآآآه آآآیایییییییی. و بعدلختی سکوت. تازه بعد از این اجرای تئاتری"فریاد ادبیات" بود که سیسکو شروع کرد به جستن این فریاد(این فریاد"من") در سنت ادبی غرب، از هومر و سوفکل تا شکسپیر و جویس و کافکا و بکت و پینچون... و البته دریدا. متن بازیگوش و گریزپای سیکسو بنا بود اجرای این ایده باشد (اگر اصلا بشود متنی شالوده شکنانه را اجرای ایده ای واحد دانست) که "من" با نوشتن، در نوشتن، گم می شود، از خود فاصله می گیرد، و به منظور تجربه ی ادبیات، "دیگری " می شود. پس این من ام: آژاکس، هملت، ایفی ژنی، خانم دالوی، من ام که هزارها سال عمر کرده ام، من من من،م...ن؛ ادبیات است که حکم مرگ را توقیف /متوقف می کند، ادبیات است که مرگ "من" را به تاخیر می اندازد.

------------------------------
کانال ما را به دوستانتان معرفی بکنید 👇

@Kajhnegaristan