❗️نهیلیسم به مثابه افق برسازنده❗️. ✍ رضا مجد …

❗️نهیلیسم به مثابه افق برسازنده❗️
✍ رضا مجد



📙طبیعتا شنیدن واژه ی نهیلیسم، نام نیچه را به ذهن متبادر می کند، فیلسوفی نابهنگام که فلسفیدن با پتک را به ما آموخت و خیره شدن به چشمان هیولاها و ترس های بنیادین مان، یک روانشناس/ فیلسوف، که تبار هر مفهوم والا و یا پست را، تبار هر امر اخلاقی و خواستگاه نیک و بد و خیر و شر را با ظرافتی هرچه تمام تر نشان داد، یا به قول خود تبارشناسی کرد. نهیلیسم و پیشگویی ظهور و سیطره ی آن، که نیچه در عصر خود رگه های حضور و نشانه های آن را تشخیص داده بود و غالب شدن آن را در آینده ای نه چندان دور، پیشگویی کرده بود، چیزی است که باید به آن پرداخت، چرا؟ چون دقیقا تمام آن مولفه هایی که نیچه برای نهیلیسم و غلبه اش برشمرده بود، عصر ما و نوع زیست جهان ما داراست.
ما در سه حوزه ی زیستی، نهیلیسم را تشریح خواهیم کرد، حوزه ی زیست فردی، اجتماعی، سیاسی، البته این سه حوزه به صورت تواءمان در تشریح ما حضور خواهند داشت چرا که معتقدیم نمی توان این سه حوزه ی درهم تنیده را به شکل انتزاعی و جداگانه از هم تشریح کرد. نهیلیسم یک فلسفه یا نحله ی فکری نیست، یا حتی نوعی شیوه ی زیست انتخابی، بلکه یک وضعیت است که خود را به جهان و زیست جهان ما تحمیل می کند، و متعاقبا خود را تبدیل به افقی برسازنده می کند، افقی که با منطق خویش، سوژه ها و نوع زیست و نحوه ی بودن در جهان را ساخت داده و تعیین می کند، یک دیگری بزرگ در مفهوم سلبی آن، چرا سلبی؟ چون این دیگری بزرگ برسازنده، دقیقا سوژه هایی که می سازد سوژه هایی سترون و خنثی و بی خاصیت هستند، سوژه هایی که قادر به آفرینش و تعالی نیستند، سوژه هایی که به جای صعود سقوط می کنند. اولین نشانه ی حضور شبح نهیلیسم با این جمله ی [خدا مرده است] نیچه خود را عیان کرد، مرگ والاترین و مهمترین مفهومی که کل جهان و هستی انسان را تحت تاثیر خود داشت، و بعد نیچه شروع به صورت بندی این مفهوم( نهیلیسم) به شکل منسجم تر کرد و علل ظهور و سیطره ی آن را برشمرد، و نیز عواقب و ماحصل آن و دنیایی که متعاقبا خواهد ساخت را نیز تشریح کرد. می توان به طور خلاصه نهیلیسم نیچه ای را اینگونه تشریح کرد:
- زایل شدن هرگونه امر والا و متعالی، و به تبع آن زایل شدن اخلاق سروران و مهتران
- غالب شدن امر مبتذل و سیطره ی فرومایگی و امر منحط، و به تبع آن غالب شدن اخلاق فرومایگان و بندگان
- نابودی ارکان اخلاق، و ارکان ارزش، بی هیچ جایگزین و بدیلی، بدون ارزیابی دوباره ی ارزشها و اخلاقیات
- غلبه ی دشمنی با زندگی و دشمنی با جهان و با شور و شوق زیستن ، و غلبه ی دگرجهان اندیشی و مرگ اندیشی، و دشمنی با نفس زندگی، به طور خلاصه، دشمنی با اروس (غریزه ی زندگی) و ستایش تاناتوس( غریزه ی مرگ)
- غالب شدن بی تفاوتی و دم غنیمتی و نگاه هردم بیلی و کلبی مسلکی
- و در نهایت ظهور انسانی نو( بنام واپسین انسان) و جهانی نو، سیطره ی پوچی و زیستن در سطح تمایلات غریزی و حیوانی، واپسین انسان، یا به واژگان داستایفسکی، "انسان های کوتوله" با دنیایی حقیر و کوتوله و خواستهایی حقیر و کوتوله.📙
ادامه دارد...


@Kajhnegaristan