ریشه‌های درختی تنومند و سایه گستر (۶)

ریشه های درختی تنومند و سایه گستر (6)
✍ فرزام پروا


-به این ترتیب نقطه عزیمت لکان این است که زبان داده اصلی تجربه روانکاوی است. حالا اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد، و از نظر فنومنولوژی حقیقت است، آن وقت روانکاوی از طریق زبان کار می کند و مشکلی بر می خیزد: زبان چیست؟ از 1936 تا 1953 [سال سمینار اول] شما می بینید که مفهوم زبان در کار لکان مرتبا غنی تر می شود. او در مفهومی راه خودش را وقتی پیدا کرد که با زبان شناسی ساختاری مواجه شد. اما او برای آن مواجهه از سال 1936و حتی از هنگام تزش در سال 1932 انتظار کشیده بود. در 1936 لکان زبان را هم ارز نشانه ها قلمداد می کرد. حتی این دیدگاه ساده انگارانه از زبان به او اجازه داد که نوعی جایگزین ارائه کند. یک نشانه بر چیزی دلالت می کند وقتی شما نشانه را به عنوان [چیزی] می گیرید که به چیزی در واقعیت، یا در ذهن شما ارجاع می دهد: شما نشانه را با چیزی که به آن ارجاع می شود پیوند می دهید. لکان می گوید در روانکاوی آنچه اهمیت دارد بجایش این است که نشانه به کسی ارجاع می دهد. در همین آنالیز خیلی ساده از نشانه، چیزی اساسی ارائه می شود. پیش از دلالت کردن بر چیزی، یک نشانه به کسی دلالت می دهد. به این ترتیب لکان این واقعیت را تاکید می کند که یک بیمار با کسی سخن می گوید. او تاکید را از زبان به ارتباط جا به جا می کند: آنچه در ساختار زبان مهمترین به نظر می رسد ارتباط است، یا آنطور که او آن را می نامد «خطاب قرار دادن» [interlocution]. او بر کارکرد اجتماعی زبان انگشت می گذارد – زبان به عنوان یک پیوند اجتماعی. در سالهای دهه 1970، لکان مفهومش از گفتار را به عنوان چیزی که در اساس یک پیوند اجتماعی است ارائه کرد، اما این مفهوم بصورت فرم جنینی خیلی زودتر وجود داشت. آنقدر مهم نیست که به چه چیزی ارجاع می شود تا آنکه با چه دیگری فرد صحبت می کند. این بحث که در دهه 1930 تنها یک صفحه را به خود اختصاص می داد، شامل چیزی است که لکان سالهای بسیار برای توسعه اش کوشید.
حتی اگر شما نفهمید که بیمار چه می گوید، اگر در آنالیز شما اعتبار آنچه می گوید زیر سوال نبرید، این واقعیت باقی می ماند که او می خواهد سخن بگوید – او می خواهد چیزی بگوید، و به این ترتیب «خواست گفتن» می تواند از پیش جدا شود. لکان بعدا از آن به عنوان اشتیاق صحبت کرد، اما اینجا از پیش روشن است که آنالیزان پاسخی می خواهد. چه نوع پاسخی آنالیست فراهم می کند؟ و آنالیست چه نوع دیگری است در این نوع غیر معمول خطاب که سازنده تجربه روانکاوی است؟ یک آنالیست چه نوع دیگری است؟
پاسخ لکان در آن موقع خیلی ساده بود: یک دیگری که تلاش می کند تا آنجا که ممکن است بی نام و نشان باشد: یک دیگری بدون کیفیات (با یادی از عنوان کتاب رابرت موسل) که خودش را نامرئی می کند، به ندرت پاسخ می دهد و به این ترتیب بیمار را قادر می سازد تا تصاویری را به روی او فرافکن کند که برای بیمار اهمیت بنیادین دارند. ما از پیش اینجا یک مفهوم سازی را داریم: آنالیست به عنوان بزرگ دیگری زبان نگریسته می شود؛ او توسط سوژه سخنگو «تصویر سازی» می شود چرا که او نوع غیر معمولی از دیگری است.


@Kajhnegaristan