این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔸تحلیل انتقادی گفتمان (بخش چهارم) 🔸
🔸تحلیل انتقادی گفتمان(بخش چهارم)🔸
✍ مریم زمانی
🔆از دیگر اندیشمندانی که در تعریف گفتمان با فوکو همسو هستند، میتوان به لاکلائو و موفه (1985) اشاره کرد. اتخاذ رویکرد فوکویی به گفتمان، این امکان را به لاکلائو و موفه میدهد تا از تمامی پدیدهها و رویدادهای اجتماعی، تحلیل گفتمانی ارائه دهند و آنها را همچون ساختهای گفتمانی در نظر گیرند. در تعریف لاکلائو و موفه، دسترسی انسان به پدیدهها، تنها با وساطتت نظامهای معنایی در قالب گفتمانها امکانپذیر است. گفتمانهایی که به شیوههای متنوعی، امکان گفتگو درباره جهان و فهم آن را برای انسان فراهم میکنند. به باور این دو، جهان غیرگفتمانی، مادامی که به حوزه درک انسانی وارد نشده، جهانی بیشکل و معناست و تنها زمانی معنا و شکل میپذیرد که وارد حوزه گفتمانی بشود و معنا آن چیزی است که انسان بواسطه ی گفتمان، به جهان نسبت میدهد. این دو در تعریفی که از غیرگفتمان میدهند، تفاوت خود را با فرکلاف آشکار میکنند (در ادامه به رویکرد فرکلافی به گفتمان و غیرگفتمان خواهیم پرداخت).
لاکلائو و موفه همچون فرکلاف، به حوزه غیرگفتمانی معتقدند؛ اما برخلاف او، جهان انسانی را جهانی یکسره گفتمانی در نظر میگیرند و غیرگفتمان را به حوزه درک ناشدنی ناانسانی میکشانند. به باور این دو، اگرچه ابژهها در جهان خارج وجود دارند؛ اما درک و فهم آنها بواسطه گفتمانها صورت میگیرد و خارج از ساختارهای گفتمانی، بیشکل و معنا هستند. این گفتمان است که جهان را در قالب معنا برمیسازد. انسان دانشی عینی و حقیقتی از جهان ندارد و دسترسی او به واقعیت از خلال گفتمانها و بازنماییهای گفتمانی امکانپذیر است. چنین نگاهی به غیرگفتمان، به طور مشخصی، مسیر کسانی همچون لاکلائو و موفه را از جریان فرکلافی تحلیل انتقادی گفتمان جدا میکند.
روششناسی که لاکلائو و موفه برای تحلیل گفتمان ارائه دادهاند، با مباحث تحلیل انتقادی گفتمان همپوشانیهای بسیاری دارد. به همین خاطر است که بحث آنها را میتوان در راستای مباحث تحلیل انتقادی گفتمان پیگرفت. برای لاکلائو و موفه، نظامهای گفتمانی همچون شبکهای از سازههای گفتمانی مفصلبندیشده هستند. مقصود آنها از مفصلبندی، رابطهای است که میان مولفههای گفتمانی برقرار میشود و هویت این گفتمانها را به تسلط خود در میآورد. این نظامهای گفتمانی بر مبنای ساختارهای درونی خود، به پدیدهها و رویدادها، معنا و هویت میبخشند. پدیدهها و رویدادها، نه بر مبنای واقعیتی بیرونی، بلکه بر مبنای سازوکار ساختارهای درونی نظام گفتمانی معنامند میشوند. آنها ارتباط ساختارهای درونگفتمانی را شناور، غیرقطعی و سیال تعریف میکنند و در اتخاذ این رویکرد، نظر به دریدا دارند که قطعیت و ثبات معنایی حاصل از روابط دال و مدلولی را به چالش کشیده و راه را به چندگانگی معنای نشانهها باز میکند.
از این رو گفتمان لاکلائو و موفه، نه بهمثابهی نظامی ایستا، که رابطهای تمامشده و قطعی میان سازههای درونی آن برقرار باشد؛ بلکه ساختاری همواره در تغییر است. چندگانگی معنایی این سازههای گفتمانی، در ارتباط سیال یک نظام گفتمانی با دیگر نظامهای گفتمانی ممکن میشود. گفتمانها، برای کسب هویت نیازمند یکدیگرند و همین ارتباط میانگفتمانی است که معنای ساختارهای درونی یک نظام گفتمانی را در معرض تحول، دگرگونی و فروپاشی دائمی نگاه میدارد. اگرچه یک نظام گفتمانی تمام تلاش خود را در تثبیت معنای حاصل از روابط و ساختارهای درونی خود به کار میگیرد؛ اما کشمکشهای میانگفتمانی ناشی از روابط میانِ یک نظام گفتمانی با نظامهای گفتمانی دیگر، همواره امکان تحقق این هدف را برای یک نظام گفتمانی ناممکن میکند. به طور کلی میتوان گفت تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه، پرداخت به مسئله کشمکشهای میانگفتمانی بر سر تثبیت معناست. آنها درصدد بررسی فرایندهای گفتمانی هستند که معانی نشانهها را به خدمت گرفته و در جهت تثبیت آنها میکوشند. آنها روندی را مورد مطالعه قرار میدهند که طی آن، برخی معانی طبیعی و بدیهی جلوه داده و راه را برای پیشنهادهای مخالف مسدود میکنند.
بحث لاکلائو و موفه در این رابطه مفصل است و امکان اندک مقاله حاضر، مجال پرداخت به آن را ندارد. علاقمندان برای مطالعه بیشتر در این زمینه میتوانند به به اثر مشترک لاکلائو و موفه (1985)؛ یورگنسن و فیلیپس (2002)؛ سلطانی (1384) و قهرمانی (1393) مراجعه نمایند.
گفتیم لاکلائو و موفه با تعریف گستردهای که با اتکاء به اندیشه فوکو از گفتمان ارائه میدهند و غیرگفتمان را به حوزهای ناانسانی میکشانند، این امکان را برای خود فراهم میکنند تا تمامی کنشها و رویدادهای اجتماعی را گفتمان تلقی کنند و مانند فرکلاف، نیازمند واسطهای برای برقراری ارتباط میان امر گفتمانی و امر غیرگفتمانی نباشند.🔆
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan