مهیای پرواز است این دو بال. و من سر آن دارم که به عقب برگردم. و چه اندک می‌بود نصیبم از اقبال

مهیای پرواز است این دو بال
و من سر آن دارم که به عقب برگردم
و چه اندک می بود نصیبم از اقبال
حتی اگر جاودانه بر جای می ماندم

(گرهارد شولم، سلام فرشته)


🔶در یکی از نقاشی های پل کله موسوم به anglios novos [ فرشته نو] فرشته ای را می بینیم با چنان چهره ای که گویی هم اینک در شرف روی برگرداندن از چیزی است که با خیرگی سرگرم تعمق در آن است. چشمانش خیره، دهانش باز و بالهایش گشوده است. این همان تصویری است که ما از فرشته ی تاریخ در ذهن داریم. چهره اش رو به سوی گذشته دارد. آنجا که ما زنجیره ای از رخدادها را رویت می کنیم، او فقط به فاجعه ای واحد می نگرد که بی وقفه مخروبه بر مخروبه تلنبار می کند و آن را پیش پای او می افکند.

فرشته سر آن دارد که بماند، مردگان را بیدار کند و آنچه را خرد و خراب گشته است مرمت کند و یکپارچه سازد؛ اما طوفانی از جانب بهشت در حال وزیدن است و با چنان خشمی بر بالهای وی می کوبد که فرشته را دیگر یارای بستن آن ها نیست. این طوفان او را با نیرویی مقاومت ناپذیر به درون آینده ای می راند که پشت بدان دارد، در حالیکه تلنبار ویرانه ها پیش او سر به فلک می کشد. آنچه ما پیشرفت می نامیم همین طوفان است.

#تزهایی_درباره_تاریخ
#والتر_بنیامین


@Kajhnegaristan