🔸مرگ🔸

🔸مرگ🔸
✍میترا کدیور


مقوله وجودی برای مرگ را مدیون هایدگر هستیم، اما لکان مثل همیشه به آن ابعاد تازه‌ای بخشیده است. وجودی برای مرگ وجودی است که خودش را برای مردن آماده ساخته است، مرگ را باور کرده است و پذیرفته است و به خاطر همین هم به معنی واقعی کلمه زندگی می‌کند. او نه تنها در جستجوی مرگ نیست، بلکه برای این کار دلیلی هم نمی‌بیند زیرا که مرگ محتوم‌ترین محتومیت‌هاست. نیازی به جستجویش نیست چون حضوری قطعی‌تر از مرگ متصور نیست. آن‌چه را که حضور ندارد جستجو می‌کنند اما آن‌چه که هست و در کنار ماست دیگر نیازی به جستجو کردن ندارد. برای چنین شخصی زندگی تمام معنا و تمام عظمت خودش را دارد. در لحظه زندگی می‌کند و بر نامده و گذشته فریاد نمی‌کند. او حتی در صدد هم نیست که بعد از مرگ نامی‌از خودش به جای بگذارد چه برسد به این که به دنبال سایر ظواهر ریز و درشت زندگی باشد. او باز هم بنا به توصیه خیام شیشه نام و ننگ بر سنگ زده یعنی که باور کردن مرگ و محتومیت آن با او این کار را کرده، زندگی بدون شیشه نام و ننگ یعنی خود زندگی، یعنی زندگی براساس اشتیاق. در این حال چنین سوژه‌ای از آن‌جایی که ارزش زندگی را در اشتیاق می‌داند و مرگ را یک محتومیت، هیچ گاه هم دو دستی و به هر قیمتی به زندگی نمی‌چسبد. او قادر است لحظه مرگ خودش را خود انتخاب کند. آنتیگون و منصور حلاج نمونه‌هایی از این سوژه‌ها هستند. باور نکردن مرگ اما از سوژه آن چیزی را می‌سازد که من آن را وجودی در جستجوی مرگ نامیدم. چنین وجودی دو راه در پیش روی دارد:
Flight from death: mere survival
Flight into death: suicide


یا فرار از مرگ و بقای روز به روز و یا فرار در درون مرگ و خودکشی.


@Kajhnegaristan