این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
بخش ۲.. بیان کردیم که در منظر آلتوسر ایدئولوژی هستی مادی دارد و با کنشهای مادی ما گرهخورده است
بخش 2
🔸این سؤال که چرا در دستگاه نظری آلتوسر اين تبليغ میتواند ايدئولوژيک باشد؛ سوالي به جا و مهم است. بيان کرديم که در منظر آلتوسر ايدئولوژي هستي مادي دارد و با کنشهای مادي ما گرهخورده است. خريد و مصرف کالا نيز بخشي از اين نوع کنشهای مادي است؛ درواقع ازنظر وي ما با خريد اين محصول باعث بازتوليد شرايط نابرابر کار و تداوم استثمار آن کارخانه به کارگران و درنهایت بازتوليد ايدئولوژي طبقه حاکم میشویم. هم چنین این تبلیغ در معنای ضمنی خود، معیاری برای بلندی یا کوتاهی قد ارائه میدهد. حتی اگه به تحلیل محتوا و نشانهشناسی این تبلیغ بپردازیم ممکن است به معناهای پنهان و ایدئولوژیک دیگری نیز پی ببریم.
جان فسيک مثال دقيق تري را در مورد مکانيسم سوژه سازي ايدئولوژي بيان میکند. به اين شکل که ايدئولوژي مردسالارانه به شیوههای فرهنگي و تبليغاتي زنان را به پوشيدن کفش پاشنهبلند فرا میخواند، زنان با اجابت اين دعوت و پوشيدن کفش پاشنهبلند برخي از اندام هاي جنسي شان برجسته میشود و با اين عمل تبديل به سوژهی جنسي ـ جذاب میشوند که اساس اين جذابيت نوعي تقسيم فرادستي، فرودستي است به اين مضمون که مردان قويتر مرجع اين جذابيت ها هستند و زنان ضعيفتر و منفعلتر و مفعول اين جذابيت ها میباشد؛ اينگونه زن پاشنهبلند به پا به بازتوليد نظام ايدئولوژيک مردسالارانه کمک میکند.
اما نکته اي که در مثال و تحليل جان فسيک و ديگر مثال ها براي سوژه سازي ايدئولوژي فراموش میشود، توهم اختيار سوژههاست. در ساحت ايدئولوژيک، سوژه درگير توهمی خياليست و میپندارد که او فاعل خرید کردن است و یا اوست که انتخاب میکند درحالیکه به تعبير آلتوسر، درواقع اين ايدئولوژي است که فرامیخواند. لذا سوژه علاوه بر اينکه در انقياد ساختار ايدئولوژيک قرار دارد، درگیر ساحتی وهمانگیز از اختیار و استقلال نیز هست. اين توهم در امتداد بازتولید کردن ايدئولوژي توسط سوژه، عاملی برای مطيع ساختن خود سوژه نیز هست. درواقع اين توهم اختيار و تمام بازنماییهای خيالي ايدئولوژيک بهنوعی بيگانگي از بيگانگي است به شکلي که سوژه اي که خود در نظام توليدي سرمایهداری از خود بيگانه است ـ به تعبير مارکس- توسط ساختار ايدئولوژيک نیز نسبت به اين وضعيت هم از خود بيگانه میشود؛ چراکه درکش از وضعيت، خيالي و وهم انگيز است.
به منظر آلتوسر بيگانگي دوم در مقام مُسکن و کاهش دهندهی درد برای سوژه عمل میکند که از وضعيت اوليه -که احتمال بحراني شدن را دارد- بهنوعی دور شود يا بيگانه گردد. وضعيتي که آلتوسر بيان میکند مشابه وضعیت فردیست که بيماری جسمي شديدی دارد و همزمان درگير يک بيماري رواني نیز هست و اين بيماري رواني باعث ايجاد توهماتي میگردد که فرد بيمار نيست و فرد بيماري میپندارد بهشدت سالم است و احساس دردي نمیکند.
برای بهتر بیان کردن تلقی آلتوسر از ایدئولوژی و مکانیسمها و ويژگیهای آن ذکر دو مثال دیگر خالي از لطف نيست. به مرزنشينان غربي کشور اگر بنگريم مي يابيم که با مشکلات جدي دسته پنجه نرم میکنند که هر کدام از اين مشکلات میتواند بنيان يک اعتراض شدید باشد؛ اما در وضعيت ايدئولوژيک آنان اینگونه وضعیت را تحلیل میکنند که درست است مشکلات بسياري وجود دارد اما بهعنوان مرزنشينان، ما پاسدار مرزهای ایران هستیم و یا ما مرز نشینان غیوریم.
يا معلمي را بنگريد که از حقوق خود ناراضي ست. در شرايط غير ايدئولوژيک معلم احتمالا بهصورتي سيستماتيک و سازماندهي شده نسبت به دولت اعتراض میکند؛ اما در وضعيت ايدئولوژيک بيان دارد که باوجود کم بودن دستمزد، پاداش معلمي معنوي است و يا معلمي شغل انبيا است. بنابراين ايدئولوژي با بازنماییهای توهمزايش سوژه را ازنظر سياسي اخته میکند و احتمال هرگونه کنش اعتراضي را قبل از ايجاد شدن سرکوب میکند. آلتوسر معتقد است در صورت نبودن ايدئولوژي سوژه یا انقلابي میگردد و يا دیوانه میشود.
بنابراين کارکرد اساسي ايدئولوژي علاوه بر سوژه سازي، مطيع کردن سوژه بدون اعمال خشونت و سرکوب نیز هست. اين امر باعث بازتولید نيروي کارآمد و درنهایت شرايط توليد میگردد و همچنین مقاومتهای احتمالی سوژه در برابر قدرت را اخته میکند، لذا سرمایهداری و دولت به راحتی میتوانند مردم را مطیع خود نگه دارند و از آنها بهعنوان نیروی کار استفاده کنند.
نکته ي بعدي که اکنون در باب ايدئولوژي متذکر میشود تمايزي ست که آلتوسر ميان ايدئولوژي بهمثابه ساختار و ايدئولوژي تاريخي قائل میشود. همانگونه که بيان شد آلتوسر به تبعيت از فرويد که ناخودآگاه را ابدي میانگارد، ايدئولوژي را دارای ساختاري ابدي ميداند، لذا وي معتقد است ايدئولوژي در مقام زيسته اشتباه نيست (بارکر ۱۳۸۷: ۱۴۳) اين به آن معني است که تمام کنشها، رفتارها و مناسبک انساني ايدئولوژيک است. درواقع فرهنگ از منظر آلتوسر ايدئولوژيک میباشد.
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan