این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔸لاپلانش و علت ناخودآگاه🔸 …اجازه دهید داوهای اصلی بحث را به اختصار یادآور شوم
🔸لاپلانش و علت ناخودآگاه🔸
اجازه دهید داو های اصلی بحث را به اختصار یادآور شوم. فروید نخست اغوای جنسی کودکان به دست بزرگسالان را واقعی فرض کرد، به بیان دقیقتر، همچون رخدادی واقع/ تجربی در تاریخچه ی کودک که سپس واپس رانده میشود و میتواند بنیاد یا علت سیمپتومها و آشفتگیهای نوروتیک گونگون شود. بعدها، این نظریه را به نفع نظریه ی فانتزی اغوا کنار نهاد: به بیان کلی، اغوا رخدادی نیست که در واقعیت تجربی روی دهد، بلکه یک فانتزی است که سپس تر، در دوره ی آگاهی جنسی مان، بر ساخته می شود و فقط در واقعیت روانی سوژه وجود دارد. اگر به مسئله ی اغوای جنسی با ابزار تمایز میان واقعیت مادی و واقعیت روانی (فانتزی) نزدیک شویم، مسئله ی اغوای جنسی یا به این ادعا می انجامد که همه چیز اغوای مادی است (زیرا چگونه باید اغوای مادی را دقیقا جدا و تعریف کنیم: برای نمونه، آیا لمس کردن لب ها یا نشیمن نوزاد اغوا به شمار میآید؟)، یا به این نتیجه گیری می انجامد که اغوا کلا فانتزی گون است، یعنی، واقعیت روانی کسی که "احساس میکند اغوا شده" آنرا میانجیگری میکند. پاسخ لاپلانش به این نزاع میان ماده باوری خام و ایدئالیسم روانشناختی، از این نظر عمیقا ماده باورانه است که او یک علت به معنای حقیقی کلمه مادی را باز می شناسد، با این حال علتی که نمیتوان آن را به آنچه به طور تجربی در برهم کنش میان کودک و بزرگسال روی داده فروکاست (یا از آن استنتاج کرد). به دیگر سخن، از دید لاپلانش جرقه ی حقیقی بر ساخت پسین ناخودآگاه نه در واقعیت ماده خام است و نه در واقعیت ایدهآل فانتزی؛ بلکه خود مادیت یک واقعیت سوم است، واقعیتی که به دو واقعیت دیگر ترا گذر است و لاپلانش آنرا واقعیت مادی پیام معماوار می نامد. به بیان ساده: کودکان در برهم کنش خود با بزرگسالان پیوسته پیام هایی را می گیرند که همواره کم و بیش معما وارند، انباشته از ناخودآگاه دیگری (و نیز، جنسیت او).این گفته بدین معناست که پیام هایی از این دست نه تنها برای آنان که پیامها را می گیرند بلکه برای آنان که پیامها را میفرستند نیز معما وارند- آنان خود،آن پیام ها را، به معنای دقیق کلمه، "نمیفهمند"، یا دقیقا نمی دانند که چه منظوری دارند. این پیامها (که، مسلما لزومی ندارد زبانی باشند، بلکه میتوانند ایما و اشاره ها، شیوه های گوناگون پرستاری از کودک و جز اینها را در برگیرند) واقعیت مادی خود را دارند، فانتزی ها یا بر ساخت های پسینی نیستند، با این همه اغوای جنسی مستقیم نیز نیستند. کودک این پیام ها را تفسیر می کند و آنها را در داستانی کم و بیش منسجم و معنادار سازمان می دهد/ ترکیب میکند. اما، تفسیر، تبیین و فهم این پیام ها همواره روی دیگر و منفی خود را دارد: جاهایی که در آن این تبیین کار نمی کند تا هایی که از تفسیر بیرون می افتند جاهایی که در آن با پسمانده ای سر و کار داریم که واپس رانده میشود، این بدین معناست که در اینجا با برساخت ناخودآگاه به مثابه ی پسمانده ی (déchet)این تفسیر پیام های معماوار سر و کار داریم.🔆
----------------------------------------
آلنکا زوپانچیچ/ چرا روانکاوی؟سه مداخله/ترجمه؛ علی حسین زاده/ ص.50-51