آموزه‌های من (۶). ✍ ژاک لاکان

آموزه های من (6)
✍ ژاک لاکان
مترجم؛ فرزام پروا


-اما وقتی به این معادله می رسیم: تمدن بزرگ=لوله ها و فاضلابها، هیچ استئنایی وجود ندارد. مجاری فاضلاب در بابل وجود داشت، و رم همه اش مجاری فاضلاب بود. اینطور بود که پایه این شهر گذاشته شد، توسط Cloaca maxima. قرار بود [این شهر] آقای جهان باشد. بنابراین ما بایستی از آن احساس غرور کنیم. علت اینکه چنین احساسی نداریم این است که، اگر ما به این فنومن آنچه واردات بنیادین اش می نامیم بدهیم، این همتایی شگرف را که بین فاضلاب و فرهنگ وجود دارد پیدا می کنیم.
فرهنگ دیگر یک مزیت نیست. تمام جهان بیش از حد با آن انباشته شده است. فرهنگ روی شما دلمه می بندد. از آنجایی که ما در پوسته بزرگ آشغالی که از همان مکان می آید محصور و زندانی شده ایم، تلاشهای مبهمی می کنیم تا به آن فرم بدهیم. آن به چه انجامیده؟ به، آن طور که می گویند، ایده های بزرگ. برای مثال، تاریخ.
-نگذارید که [این حرفها] باعث شود باور کنید که فرهنگ هدفی است که مورد تایید من نیست. دور باشد از من. آن [فرهنگ] خلاص می کند. آن کاملا ما را از کار فکر کردن خلاص می کند. آن ما را از تنها چیزی که در آن کارکرد کمترین اهمیتی دارد، که کاملا دست پایین است، خلاص می کند. من نمی توانم بفهمم که چرا بایستی هیچ نوع شرافت و نجابتی برای فنومن فکر کردن قائل شویم. ما در مورد چه فکر می کنیم؟ در مورد چیزهایی که در موردشان مطلقا هیچ گونه کنترلی نداریم، چیزهایی که مجبوریم بارها و بارها در موردشان تعمق کنیم، در یک مسیر هفتاد بار تعمق کنیم تا آنها را بفهمیم. این آن چیزی است که فکر کردن می نامیم. هر چه در عالم فکر فرو می روم، پریشان می شوم، زیر و رو می کنم. فقط وقتی جالب می شود که مسوولیت به عهده می گیرد، وقتی، به عبارت دیگر، به یک راه حل می رسد، راه حلی تا حد ممکن فرمالیزه. اگر به یک فرمول نرسد، یک فرمالیزاسیون، راه حلی تا حد ممکن ریاضی، ما اهمیتی یا شرافتی [در آن] نمی بینیم. ما نمی فهمیم که چرا ارزش فکر کردن دارد.
-شما مهملاتی که آنها اکنون به آن رسیده اند را می شناسید. ساخت وجود دارد، و تاریخ وجود دارد. مردمانی که آنها در طبقه «ساخت[گرایی]» می گذارند، که شامل من هم می شود – من نبودم که خودم را آنجا گذاشتم، درستش این است که آنها من را آنجا گذاشتند- احتمالا به تاریخ تف می کنند. مضحک است. به روشنی نمی تواند هیچ ساختی بدون ارجاع به تاریخ وجود داشته باشد. اما اول از همه بایستی بدانید وقتی در مورد تاریخ حرف می زنید در مورد چه دارید حرف می زنید. سعی می کنم چیزی در مورد آن برایتان بگویم.
همشه مشکل است که آنچه را که در حوزه ای که ما واقعا داریم در موردش در عالم فکر فرو می رویم بدون هیچ سوءتفاهمی مشخص کنیم. کلمات برای مدت نسبتا مدیدی توسط تمام انواع اغتشاش و در هم بر همی احاطه شده اند. یعنی آنچه اکنون به برخی اجازه داده از تقلیل تاریخی استفاده کنند، که به اصطلاح به حقوق تاریخی هیچ ربطی ندارد، به کارکرد تاریخ. به این ترتیب آنها پرسش هایی مطرح می کنند که نه با ساخت، بلکه با آنچه ساختگرایی می نامند ربط پیدا می کند...
کارکرد آنچه ما یک روند فرهنگی می نامیم مخلوط کردن و همگن کردن است. چیزی به وجود می آید و کیفیاتی دارد، تازگی خاصی دارد، تیزی خاصی دارد. یک غنچه است. روند فرهنگی گفته شده خمیرش می کند تا کاملا تقلیل یافته شود، محقر شود، و با هر چیزی ارتباط برقرار کند.
-منشا این مد جدید، آنچه «ساخت گرایی» می نامید، در تلاشی نهفته است تا آدمیانی که به راحتی در داخل طبقه بندیهایشان جا نمی شوند، که در کوچکترین فضاها باقی مانده اند، روی هم تپانده شوند. شما بایستی تمام فرآیندها را مطالعه کنید، تمام کارکردهای مقاومت که آنها را ایزوله نگاه داشته، و سپس آنها را با هم مرتبط و هم جنس کنید، و به یکدیگر بچسبانید. من این شانس دیوانه وار و خوب را داشته ام که یکی از آنها باشم، و مشکلی هم با آن ندارم. مردمانی هستند که در مورد چیزها کمی جدی ترند. آفرین، لوی اشتراوس. آنها نمی توانند این کار را به همین خوبی در آینده انجام دهند، شکی نیست. آن زیاده روی است. و سپس نوبت دیگران می رسد. آنها هر زمان آنها را تغییر می دهند.
در حال حاضر آنها تلاش جدی دارند که تمام آن را وارد جریان عمومی کنند، واقعا تلاش می کنند. آه بله، راه حل بدی نیست. تا حالا که من در برابر این عمل ایستاده ام، چونکه آنها واقعا نمی دانند که با آنچه من دارم می گویم چه کار کنند. آنها نمی دانند چون، دلیل خوبی دارد، آنها واقعا هیچ ایده ای در مورد اینکه این [سخنان] در مورد چیست ندارند، گرچه به نظرشان می رسد که این [سخنان] شبیه آن [و این] است. آنها دارند تقلا می کنند که مانند آن کاری که با هر چیز دیگری می کنند آن را جذب کنند، اما نمی دانند چطور این کار را بکنند.
آنها راهش را پیدا می کنند. به خصوص اگر من کمکشان کنم.

@Kajhnegaristan