…به نقطه‌ی صفر رسیده‌ام. به نقطه‌ای که این بار هیچ پیدایشی در آن نیست

#شعر


به نقطه ی صفر رسیده ام
به نقطه ای که این بار هیچ پیدایشی در آن نیست
دیشب با چند خدای منجمد به بستر رفتیم
و چند ستاره ی منجمد
از کلاه پاسبانی پدرم به زمین افتاد
دهان کهکشان ها بوی شیر می دهد
وقتی زنی سی ساله
روی دست مادرش باد کرده است
تا عاقبت با فوت های مادربزرگ
بختش باز شود
بعضی ها اینگونه اند
بعضی ها مثل زنبورهای عسل
برای بقا خودکشی می کنند
و بعد از مرگ
تازه می فهمند مرده اند.

#آیدا_مجیدآبادی


@Kajhnegaristan