📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۵.. ✍صلاح‌الدین اسماعیلی

📜مروری انتقادی بر پرونده‌ی لکان در تجربه‌های روان‌پزشکانه/۵

✍صلاح‌الدین اسماعیلی. کاندیدای دکترای روان‌شناسی بالینی. دانشگاه شهید بهشتی

🔶در بررسی جایگاه لکان در روشنفکری ایران به طور دقیق‌تر انگار با دو سوال مواجه هستیم: چرا استقبال از لکان در فضای روشنفکری بیشتر از استقبال از آن در فضای بالینی ایران بوده است؟ و اینکه چرا بخشی از روشنفکری ایرانی به استقبال لکان رفته است؟ قبل از هر چیز موضوعیت سوال اول جای بحث است. زمینه، گستره و کارکرد کار روشنفکری و بالینی اساسا از هم جدا است. لزوما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم یک پدیده واحد مثلا لکان در دو حوزه مختلف ـ در اینجا فضای روشنفکری و فضای بالینی ـ پدیدآیی، سیر و پیشرفت یکسان و همزمانی داشته باشند. قدمت روشنفکری ایران چند دهه بیشتر از قدمت بالینی روانشناسی و روانپزشکی است. از سوی دیگر امکانات لازم برای انجام کار روشنفکری به مراتب ساده‌تر از امکانات لازم برای کار بالینی است. برای کار روشنفکری شما به خواندن، اندیشیدن، نوشتن و پخش کردن نیاز دارید. در مقابل بایستی کلی شرایط و لوازم پیچیده‌تر فراهم نمود تا چیزی چون کار بالینی انجام بگیرد. درباره روانکاوی که این قضیه حادتر است. با کلی اما و اگر شاید عمر روانکاوی و رواندرمانی‌های روانکاوانه در ایران به دو دهه برسد. اصلا لکان را کنار بگذاریم. مگر درباره فروید همینطور نبود؟ موقعی که کسی اسم فروید را نشنیده بود صادق هدایت تحت تاثیر روانکاوی داستان می‌نوشت، بعدتر ترجمه‌های غیراستاندارد فروید به بازار نشر آمد و نهایتا رسید به شریعتی که دن کیشوت‌وار به جنگ فرویدیسم برود، با اینکه هنوز هیچ گونه اثری از فروید و روانکاوی در کلینیک پیدا نبود، حتی نطفه‌اش هم شکل نگرفته بود. حالا می‌توان به سوال دوم پرداخت: چرا بخشی از روشنفکری ایرانی به استقبال لکان رفته است؟ فروید و لکان در میان روانکاوان معاصر بیشترین پتانسیل را داشته‌اند برای اینکه مورد توجه و استقبال دیگر حوزه‌های فکری قرار بگیرند، در ایران هم مثل همه جای دیگر. از سوی دیگر شرایط سخت‌افزاری و نرم‌افزاری کاربست آنها در کلینیک را خیلی کمتر داشته‌ایم. پای هیچ چیز اسرارآمیز و مشکوک و خطرناکی در میان نیست.

🔻بقیه در ادامه...

@Kajhnegaristan