تا کردن با «دیگری»

تا کردن با "دیگری"
✍ رضا مجد


"دیگری" برای ما همیشه مساله بوده، و در طول تاریخ همیشه بیشترین سعی و تلاش بر این بوده که همیشه فاصله ی مناسب از این "دیگری" گرفته بشود یا "دیگری" دور و در یک فاصله ی امن نگه داشته شود.
این "دیگری" واقعی و متفاوت و هراسناک خواب ما را در طول تاریخ آشفته کرده و خیلی راه و روش و دستورالعمل برای چگونه سر کردن با این "دیگری" هراس آور ارائه شده است ولی با توجه به واقعیت های عصر حاضر و مسائلی که ما اکنون با آنها دست و پنجه نرم می کنیم متوجه می شویم که نه تنها مساله و ترومای "دیگری"، حل نشده بلکه خیلی شدید تر از قبل تبدیل به مساله اساسی شده است.
"دیگری" کیست؟ دیگری همانی است که متفاوت از من است، و سامان میل ورزی اش با من متفاوت است، نوع لذت بردن و نوع نگاه و نوع زندگی اش با من یکی نیست، با من هم زبان یا هم دین یا هم کیش یا هم ایسم یا هم قبیله نیست، با من هم خانواده و هم کوچه و هم شهری و هم وطن نیست، کسی است که با من قرابت فرهنگی یا سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ندارد، یک غیر ریشه ای است که برای من همیشه یک "دیگری" باقی می ماند، می توان تمام اینها را در یک جمله ی کوتاه خلاصه کرد، "دیگری" کسی است که من نیست، مرزی مرا و جهان مرا با او و جهانش جدا می کند. اگر به تاریخ نگاه بکنیم به صورت مشخص متوجه این فاصله و مرزگذاری و شکاف بین من و "دیگری" خواهیم شد، متوجه این دوآلیسم خودی و غیر خودی، دیندار و کافر، ما و آنها، خیر و شر، و خیلی از این دوآلیته ها که همگی نشان از ترس از "دیگری" و عدم گشودگی در برابر "دیگری" است می شویم. با این که تلاش های زیادی برای برداشتن این مرزها و کم کردن فاصله از "دیگری" ، صورت گرفته ولی برخلاف برچیده شدن مرزها و فاصله های عینی و بیرونی" روز به روز به شدت مرزهای ذهنی و درونی و کشیدن مرزها و فاصله های ذهنی افزوده شده است، و این "دیگری" هنوز که هنوزه همان "دیگری" هراس انگیزی است که باید از آن فاصله گرفت، ولی این دفعه در قالب رواداری و تسامح و در قالب ژست فرهنگی( ما باید "دیگری" را به رسمیت بشناسیم، و به تفاوتش احترام بگذاریم). ولی سوال اصلی این است که در واقع و در عمل چه حد در برابر این "دیگری" متفاوت و خاص و دیگرگونه، گشوده هستیم و به اوحق حیات و بودن قائل هستیم؟ چرا بشر این همه علاقه به تقسیم بندی و مرز کشی دارد؟ چرا باید همه چیز در قالب های دوتایی خیروشر، نیک و بد، زشت و زیبا، حق و ناحق، مارکسیسم و لیبرالیسم، سرمایه داری و کارگر، خدا و شیطان.... باید سامان دهی شود؟ چرا خارج از این دو هیچ نگاه و انتخاب و شکل سومی مجال ظهور نمی یابد؟
جواب این سوالات بخشی از معمای این دیگری را می گشاید ولی این دیگری، باید به جد مورد پرسش و تامل قرار گیرد، این دیگری، یا همان من دیگر، همان منی که در شرایط و وضعیت متفاوت تر از من ساخت یافته.



@Kajhnegaristan