این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
«عصر مدرن عصر نق زنها نیست عصر منتقدان است». ✍ قربان عباسی …
«عصر مدرن عصر نق زن ها نیست عصر منتقدان است»
✍ قربان عباسی
تاریخ بلند ایران هرچه که باشد برخلاف باور قائلان به تاریخ پرشکوه قرین خوشبختی و خوشکامی مردم نبوده است. برگی در تاریخ ایران پیدا نمیکنید که خلق خدا را آسوده گذاشته باشند. ستمگر از پی ستمگر، مستبد از پی مستبد هرکه از راه رسیده خورجین قدرت خود را بسته و خلایق را تا توانسته است به استثمار و استعباد کشانده است. نفرین ستمگران و حجم عظیم مثلهای تولیدشده در ادبیات عامه و فرهنگ زیسته مردم بهخوبی از این ادبار و فلاکت پرده برمیدارد که نشان از عجز و درماندگی مردم دارد در برابر ظلم ظالم.
اما ایرانیان به دو طریق به مصاف این ظلم رفتهاند اگر امکانش مهیا بوده و توان مقاومت در خود یافتهاند پای به میدان نهاده و تیغ و درفش به میان آوردهاند اما این تیغ و دشنه و گرز و کوپال فقط زمانی بکار آمده است که حکومت مرکزی در حال زوال بوده یا دچار فترت و سستی بوده است. تا زمانی که حکومت مرکزی قدر قدرت بوده و امکان مهار جامعه برایش ممکن بوده است همگان به خلوت خزیده و زبان شکوه گشودهاند تا از طریق بازآفرینی ادبیات مقاومت این بار از دری دیگر وارد شوند که شاید دل ظالم به رحم آید و مرحمتی نثارشان کند که بله سزای ظلم لعن ظلمت آمد و سناییاش سروده است: «آه مظلوم در گریهی یقین، بتر از تیر و ناوک و زوبین» و همو اضافه کرده است: «آنچه یک پیرزن کند به سحر، نکند صد هزار و تیر و تبر».
ایبسا رفته ملک پرهنران، زارزار از دعای بی پدران. که سعدیمان نیز گفته است «آتش سوزان نکند باسپند، آنچه کند دود دل مستمند» و دلخوشی حافظ نیز کم از این نبوده است که گفته است: «خوشباش که ظالم نبرد راه به منزل». اما واقعیت این است که همهچیز به قدرت حاکم و توان ظالم بستگی داشته است که اگر سنبهاش پرزور بوده است نهتنها وقعی به این دود دلها نکرده که تا توانسته بر غلظتش افزوده است. باری درمیان ایران و فرهنگ سیاسیشان رسم همین بوده است که به هر طریق ممکن پیام خود را به گوش ناشنوای حاکمان برساند گرچه همزمان نالیده است که گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته بهجایی نرسد فریاد است. توگویی خود نیز سخت باور داشته است که نرود میخ آهنین بر سنگ.
اما اینک در این زمانه پرادبار باید از نق زدن پرهیخت. عصر مدرن عصر نقد است و نه نق زدن و ملامت تاریکی و سرزنش ستمگر و کار قدرت به چرخ حواله کردن و دلخوش داشتن به این پند پیرانهسر صائب که خانهای را که به ظلم سازی، سگ در آن کند بازی. عصر مدرن هرچه باشد عصر نفرین و ناله نیست. عصر برآمدن شهروندانی مطالبه گر است که با ذهن انتقادی خویش ظلم ظالم و ستم ستمگر را به چالش میکشند. اگر در میان آنهمه ادبار و فلاکت مردمان را میآموختند که رعیت را با جنگ چکار و رعیت را نرسد دست با لشکری درآوردن و هرکه باد در سر دارد سر به باد دارد اینک شهروند مدرن با ذهن و زبان نقادانه خود منتظر فردا نمیماند و حواله تاریخ به حضرت عباس نمیکند چون میداند تا نجنبد، تا آزادی خویش را خود نسازد و آستین بالا زده و به مصاف ستم نرود برخلاف باور قدما که چراغ آدم ستمکار تا صبح نمیسوزد اتفاقاً خواهد سوخت.
انتخاب با ماست با همه آنهایی که دیگر نام رعیت را بر خویش نمیپسندند که هیچ بل توهینی بزرگ به ساحت شخصیت خود میدانند. عصر مدرن عصر قهرمانان بزرگ نیست. عصر شخصیتهای کوچکی است که تنها درکنارهم قدرتی مهیب میآفرینند. عصر مدرن عصر ماست که راست گفتهاند هرچه باشد عصر نق زن ها نیست بل عصر منتقدان است.
#رهایی_آزادی_ظلم_ستم_رعیت_شهروند
@Kajhnegaristan