🔆مارکس «برخلاف مارکسیست‌های متعارف، پیوسته از توصیف کمونیسم به مثابه» ایده‌ی برسازنده (یا کاربرد برسازنده‌ی عقل) «به مفهوم کانتی ک

🔆مارکس" برخلاف مارکسیست های متعارف، پیوسته از توصیف کمونیسم به مثابه "ایده ی برسازنده (یا کاربرد برسازنده ی عقل)" به مفهوم کانتی کلمه سرباز می‌زد، و به ندرت از آینده سخن می گفت. به همین سبب، مارکس در ایدئولوژی آلمانی قطعه ی ذیل را به متن نوشته شده به قلم انگلس افزود:

"[ کمونیسم برای ما شکلی از وضعیت امور نیست که باید برقرار گردد، ایده آلی که واقعیت باید خود را با آن تطبیق دهد. کمونیسم برای ما نام آن جنبش واقعی است که وضع موجود را بر می اندازد. شروع این جنبش از مقدمه ای که هم اینک موجود است نتیجه می شود.]"

از این روی، توصیف جزمی از کمونیسم به مثابه ی "سوسیالیسم علمی" اساساً در حکم همان نوعی از متافیزیک بود که مارکس رد می کرد. اما این امر ناقض این واقعیت نیست که مارکس جویای حفظ و بسط کمونیسم به مثابه ی "ایده ی تنظیمی (کاربرد تنظیمی عقل)" بود. بدینسان مارکس جوان بر این دستور مطلق پای فشرد: "انتقاد از دین با این آموزه پایان می پذیرد که برای آدمی برترین موجود آدمی است، در نتیجه با طرح دستور مطلق به واژگونی همه ی روابطی که در آنها آدمی موجودی است پست، به بند کشیده، وانهاده و منفور." برای او کمونیسم یک دستور مطلق کانتی بود، یعنی امری به تمام معنی عملی و اخلاقی. او تمام عمرش بر سر این موضع ماند، هر چند بعدها تلاش‌های خویش را بر جستجوی نظری برای شرایط تاریخی- مادی تحقق آن دستور مطلق متمرکز کرد. در این بین، جریان‌های اصلی مارکسیسم، پس از خوار شمردن اخلاقیات و دفاع از "ضرورت تاریخی" و "سوسیالیسم علمی"، در نهایت شکل جدیدی از جامعه ی استوار بر بردگی را برپا داشتند. این روند دقیقا همان چیزی بود که کانت آنرا "تمامی ظاهرسازی های عقل به طور کلی" می‌نامید. بی اعتمادی به کمونیسم فراگیر شده است و مارکسیسم جزمی "سرچشمه ی حقیقی همه ناباوری ها" بوده است. فلاکت های ناشی از کمونیسم در قرن بیستم را نمی‌توان و نباید از یاد برد و به همین سان نباید این خطا را صرفاً بدبیاری دانست .از آن مقطع بدین سو اجازه نداشته‌ایم از هیچ گونه "ایده"ای- حتی "ایده ی" چپ نو، که با نفی استالینیسم به وجود آمد - با ساده دلی ایجابی دفاع کنیم. به همین سبب است که امروزه کمونیسم "بنا به مد زمانه، از همه طرف تحقیر می شود". هرچند در همین حیص و بیص، دیگر انواع جزم اندیشی با لباسهای گوناگون به صحنه می‌آیند.
به علاوه، در حالی که روشنفکران ممالک پیشرفته سرگرم ابراز سوء ظن خویش به اخلاقیات بوده‌اند، انواع گوناگونی از بنیادگرایی دینی در سراسر جهان ریشه دوانده اند، و روشنفکران نیز نمی توانند به تمسخر آنها بسنده کنند.🔆

----------------------------------------

🔻کوجین کاراتانی/ کانت و مارکس/ ترجمه؛ مراد فرهادپور-صالح نجفی/ از پیشگفتار کتاب🔻


@Kajhnegaristan