این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
●یک زن تنها در روان پریشی با مرد دیدار میکند!.. مقالهای کوتاه از 👇... زنانه …کلود شابرول:
●یک زن تنها در روان پریشی با مرد دیدار می کند! #ژک_لکان
مقاله ای کوتاه از #مهدی_رفیع 👇
@Kajhnegaristan
🔴میل زنانه
کلود شابرول :
تصویر ژویی سانس زنانه میان هیستری و انحراف
سینمای موج نو فرانسوی علی رغم شباهتهای ویژهی سینماگران اش،دارای تفاتهایی اساسی در بطن خود نیز هست.این تفاوتها گاه چنان تعیین کنندهاند که حتی سبک و نگاه پیشین یک فیلم ساز را دگرگون می کنند.کلود شابرول در میان سینماگران موج نو به نسبت حاشیهای تر است و در عین حال سینمایی حادثهای تر دارد.شابرول در 1968 با فیلم «گوزنهای ماده» هم راستا با تبدل جایگاه زنان در رمان موج نو،و به ویژه در آثار مارگریت دوراس،تغییری را در ورود به برهه ای جدید از «بیان میل زنانه» ترسیم می کند که هم چنان در «چارچوب های #هیستریک میل زنانه» می گنجد.«مدراتوکانتابیله» دوراس نیز دقیقاً این جایگاه میانهی میل زنانه را نشان می دهد.
"میل به خروج از ساختار،در عین حفظ و نگه داشتن آن."
شابرول موفق می شود پیچیدگی های #میل_زنانه را در عین نشان دادن این حقیقت آشکار کند که ما اساساً نمی دانیم ابژهی میل مان چیست.تنها زمانی این موضوع برای ما روشن می شود که «دیگری» به چیزی میل داشته باشد.این همان فرمول هگلی-لکانی میل است:«میل انسان میل به میل دیگری بزرگ است».
قاعده ی #هیستریک همواره نوعی تقلید را در خود دارد،و از این رو هرگز میلی مبدعانه و آفرینش گر نیست،هیستریک همواره بیش از آن که تأثیر گذار باشد،تأثیر پذیر است.
با این حال،شابرول سویه ی دیگری از میل زنانه را آشکار می کند که تنها در نوعی «انحراف» قادر می شود ابژه ی میل را از آن خود کند.اگر هیستری قرار گرفتن در جایگاه میل دیگری بزرگ است،انحراف قرار گرفتن در جایگاه #ژوییسانس دیگری بزرگ است.
شاید شابرول خطر پذیری بزرگ میل زنانه را این گونه نشان می دهد:همواره در مسیر خروج از «سیاست هیستریک میل» نوعی انحرافی به سوی جایگاه ژوییسانس وجود دارد که بر گذشتن از آن مستلزم استقرار در آفرینش نوینی از خود مفهوم زنانگی است که #دلوز و #گتاری آن را «زن-شدن» و شاید «شدن زن» می نامند.
🔮جمله معروف لکان که «یک زن تنها در روان پریشی با مرد دیدار می کند»،را می توان به این معنا درک کرد که نوعی موضع شیزویی برای میل زنانه وجود دارد که تنها در جنون یا روان پریشی قادر است به فراسوی دوگانه هیستری-انحراف برسد،چرا که سوژه همواره نه با یک فرد واقعی،بلکه با «ابژه فانتزی» خود دیدار می کند.
این همان محدوده ی اندکی است که تنها تعداد کمی از زنان قادرند به یاری عشق در آن مستقر شوند،جایی که برسون در فیلم ژان دارک می تواند بدان دست یابد.
#دلوز #گتاری #لکان
@Kajhnegaristan
www.youtube.com/watch?v=nMTYB2cSu2Y&feature=share