🔻در تلقی مارکس، انجمن یا همیاری عملکرد این زیر ادراک نفسانی استعلایی دارد- که نباید آن را مرکزی جوهری از جنس دولت یا حزب تلقی کرد

🔻در تلقی مارکس، انجمن یا همیاری عملکرد این زیر ادراک نفسانی استعلایی دارد- که نباید آن را مرکزی جوهری از جنس دولت یا حزب تلقی کرد. در این معنا، مارکس با ایستادن میان آرشیسم (لاسال) و آنارشیسم (باکونین) کوشید تا هر دو را همزمان موضوع دگرسنجی سازد. به همین سبب است که مارکس گاهی آنارشیست و گاهی آرشیست می‌نماید؛ این ابهام یا حتی دو سویگی را نباید به زور در قالب یک ترکیب (سنتز) رفع کرد، زیرا حمایت دگرسنجی مارکس در گرو همین گذر پیوسته میان این دو قطب است. راه حل آنتی نومی آزادی و اقتدار نیز احتمالاً در همین گذر نهفته است. آنارشیستی چون باکونین هر گونه قدرت و مرکز را انکار می‌کند. این دیدگاه به طور ضمنی مسلم می گیرد که توده های رها شده از ستم از طریق انجمن و همیاری آزاد نظمی خدآیین می آفرینند. اما، همانگونه که پرودن هشدار داد، وضع به این قرار نخواهد بود. چنین فرآیندی قدرتی فیزیکی تر می طلبد. به علاوه،هیچ تضمینی نیست که در انجمن‌های آزاد عشق به قدرت و تفاوت‌های میان توانایی های فردی محو خواهد شد. برعکس، باید نخست فرض را بر این بگذاریم که اینگونه امور قطعاً باقی خواهند ماند. و باید نظامی را مفهوم پردازی کنیم که در آن چنین چیزهایی مبنایی برای تاسیس قدرت ایستا و نظام طبقاتی نشوند. مارکس در این باره چیزی ننوشت. ولی هنگامی که با تمام وجود کمون پاریس را که به رهبری پیروان پرودن تحقق یافت ستود، در واقع آن را گامی به سوی شکلی از کمونیسم قلمداد کرد. این نظر با آرای متقدم او همخوان بود. مارکس جوان مداخله ی انتقادی خود را با نقد یا سنجش فلسفه ی حق هگل آغاز کرد. آنچه او در این اثر کشف کرد جدایی میان جامعه مدنی و دولت سیاسی، میان شخص حقیقی و شخص حقوقی، در متن دولت مدرن بود. در این دولت، اگر چه افراد در مقام اشخاص حقوقی برابر شمرده می شوند، به واقع به جایگاه های طبقاتی نظام تولید تعلق دارند که ذاتی اقتصاد سرمایه‌داری اند. افراد در مقام اشخاص حقوقی فقط واجد حقوق قانونگذاری یا همان حق رای اند، لیکن در زمینه قوه ی مجریه هیچ حقی ندارند. آن به اصطلاح حاکمیت مردم فقط از آن حیث واقعی است که مردم می توانند رای بدهند. کافی است به ملت- دولت های به اصطلاح دمکراتیک نظر کنیم؛ در شرکتها و ادارات دولتی هیچ نشانی از دموکراسی دیده نمی شود.🔺

---------------------------------------
کوجین کاراتانی/کانت و مارکس/ترجمه؛مراد فرهادپور-صالح نجفی/ ص.261-262


@Kajhnegaristan