🔶 حقیقت تطابق شئ با عقل نیست. هایدگر اظهار می‌دارد که حقیقت تقدیری تاریخی است

🔶 حقیقت تطابق شئ با عقل نیست. حقیقت به قالب حکم محدود نمی شود هگل نشان می دهد که حقیقت یک راه است یک مسیر. هایدگر اظهار می دارد که حقیقت تقدیری تاریخی است. من از ایده ی ذیل آغاز می کنم: یک حقیقت، پیش از همه،چیزی نو است.معرفت خواهیم نامید آن چه را انتقال می یابد،آنچه را تکرار می شود. تمایز گذاشتن بین حقیقت و معرفت ضرورت دارد. این تمایز را پیش از این در کار کانت می بینیم،تمایز بین عقل و فاهمه.این تمایز برای هایدگر جایگاهی ویژه دارد: تمایز بین حقیقت- آلثیا و شناخت یا علم- تخنه.
اگر یک حقیقت چیزی نو باشد،مساله ی بنیادی فلسفه در خصوص حقیقت چیست؟ مساله به ظهور آن و "شدن" آن بر می گردد. یک حقیقت باید به تفکر واگذاشته شود، نه در قالب یک حکم، بلکه در قالب فرآیندی در ساحت امر واقعی. برای آن که یک حقیقت آغاز شود، چیزی باید روی دهد. از بطن آنچه از پیش موجود است- از دل وضعیت معرفت فی حدذاته- چیزی جز تکرار نمی زاید. برای آنکه یک حقیقت نو بودن خود را به قطع و یقین ابراز کند، به قسمی مکمل نیاز هست.این مکمل در گرو بخت و تصادف است؛ پیش بینی نکردنی، محاسبه نکردنی،برون از آنچه هست و فراسوی وضع موجود است.من آن را یک رخداد می نامم. بدین قرار، یک حقیقت از آن روی در نو بودنش به عرصه ی ظهور می رسد که مکملی رخدادی در روند متداوم تکرار وقفه می افکند.
چند نمونه: ظهور تراژدی در تئاتر یونان با آیسخولوس؛تاخت و تاز فیزیک ریاضی با گالیله، مواجهه ی عاشقانه که کل زندگی فرد را زیر و زبر می کند؛انقلاب فرانسه در 1792.
یک رخداد به مفهوم امر تصمیم ناپذیر گره خورده است. این حکم را در نظر بگیرید: "این رخداد به این وضعیت خاص تعلق دارد، اگر بتوانیم با به کار گیری قواعد جاافتاده ی معرفت موجود، درستی و نادرستی این حکم را تعیین کنیم، آنچه رخداد نامیده ایم اصلا رخداد نیست. و وقوع آن در متن آن وضعیت خاص قابل محاسبه می بود. به هیچ روی روا نیست که بگوییم: در اینجا یک حقیقت آغاز می گردد. بر پایه ی تصمیم ناپذیری تعلق یک رخداد به یک وضعیت خاص باید شرط بندی کرد، باید دست به قمار زد. از این روی است که یک حقیقت با یک اصل موضوع حقیقت آغاز می شود. حقیقت با قسمی تصمیم بی دلیل و بی موجب آغاز می گردد- تصمیم به گفتن این که رخداد به وقوع پیوسته است. تصمیم ناپذیری رخداد موجب ظهور قسمی سوژه ی رخداد می شود چنین سوژه ای به وسیله ی قولی صریح در قالب قسمی شرط بندی قوام می یابد. این قول صریح به قرار ذیل است: " این رخداد به وقوع پیوسته است، این چیزی است که نه می توانم سبک سنگینش کنم نه می توانم اثباتش کنم، ولی بدان وفادار خواهم ماند و ایمان خواهم داشت" یک سوژه، اولا، آن است که رخدادی تصمیم ناپذیر را تثبیت می کند، زیرا سوژه (مرد یا زن) دل به دریا می زند و تن به مخاطره ی تصمیم و داوری بر پایه ی آن می سپارد.

کتاب رخداد؛ آلن بدیو


@Kajhnegaristan