این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔸گفتمان و بازنمایی ۱ از ۲🔸 …استورات هال گفتمان را اینگونه معرفی میکند: گفتمانها راههای ارجاع به یک چیز یا برساختن دانش در مورد
🔸گفتمان و بازنمایی ۱ از ۲🔸
استورات هال گفتمان را اینگونه معرفی میکند: گفتمانها راههای ارجاع به یک چیز یا برساختن دانش در مورد یک موضوع یا عمل خاص هستند: مجموعه یا شکلی از باورها، تصاویر یا اعمال که روشهای صحبت کردن درباره اشکال دانش را مسیر کرده و آنها را به یک موضوع خاص، فعالیت اجتماعی یا سازمان در جامعه هدایت میکنند. این اشکال گفتمانی –همانطور که شناخته شدهاند- اینگونه تعریف میشوند: هر آنچه که برای قاعدهسازیها و اعمال ما در ارتباط با یک موضوع ویژه یا مکان فعالیت اجتماعی مناسب است یا نیست. گفتمانها به این میپردازند که زبان چگونه در زمینههای مختلف و به طرق مختلف استفاده میشود که روابط و ادراکهای متفاوتی ایجاد میکند. (وب، 2009: 56)
فوکو میگوید که در هر دورهای جهانبینی مشخص با ساختار ذهنی خاصی وجود دارد که طبیعت دانش آن دوره را تعیین میکند. فوکو خصوصیت دانش هر عصر مشخص را «معرفت» یا صورتبندی گفتمانی» مینامد. هر عصر یا دورهای منحصر به فرد است و با عصر یا دورههای دیگر قابل مقایسه نیست و غیر ممکن است که مردم یک دوره مانند دوره دیگر فکر کنند. بر خلاف اعتقاد عامه، فوکو معتقد است که مردم مسئول ایجاد شرایط گفتمان نیستند. بر عکس، گفتمان دیدگاه فرد را در صحنه جهان مشخص میکند. (لیتل جان به نقل از بهرامی کمیل، 1391: 176-175)
تنها شاید بتوان گفت، برخی افراد زودتر از دیگران شرایط گفتمانی را درک کرده و با همان زبان سخن میگویند و به مرور موجب شیوع و بر ملا شدن گفتمان جدید میشوند، نه این که بانی و مسبب ایجاد آن باشند. (بهرامی کمیل، 1391: 176)
از منظر فوکویی آنگونه که در مطالعات فرهنگی در بریتانیا تکوین یافته است میتوان گفت بازنمایی همیشه در یک گفتمان صورت میپذیرد و گفتمان تعیین میکند که درباره یک «متن» خاص چه میتوان گفت و چه نمیتوان گفت. لازم به ذکر است که این گفته به معنای انکار واقعیت عمیقاً مادی جهان پیرامون ما نیست، بلکه هدف اصرار بر این موضوع است که جهان صرفاً در چارچوب گفتمان معنادار میشود و معنا در انواع گفتمان ساخته میشود. (مهدی زاده، 1387: 29)
هرچند گفتمان نمیتواند به یک معنای واحد قناعت کند، چون تاریخ پیچیدهای داشته و نظریهپردازان مختلف به طرق مختلف آن را به کار میگیرند. چنانکه میشل فوکو میگوید: «من فکر میکنم که به جای فروکاستن گام به گام معنای کاملاً رنگارنگ واژه گفتمان، در واقع به معانی آن افزودهام؛ آنرا گاهی حیطه کلی همه گزارهها یا احکام تلقی کردهام، گاهی به عنوان مجموعه قابل تمایزی از احکام و گاهی به مثابه رویه ضابطهمندی که شماری از احکام را توضیح میدهد.» (میلز به نقل از بهرامی کمیل، 1391: 172)
قدرت یکی از عناصر کلیدی مباحث فوکو، بهخصوص گفتمان است. میتوان گفت یکی از پیشفرضهای تمایز گفتمانها، کشف روابط قدرت و دانش و تشخیص پیامدهای آن در تولید ابژههای جدید است. ظهور قدرت، تولید دانش و ابژهسازی همگی در درون گفتمانها صورت میگیرد. قدرت در نظریه فوکو، مولد و خلاق است؛ زیرا میتواند ذهنها و بدنهای مطیع ایجاد کند. قدرت اینکار را با تکیه بر یک نظام دانش انجام میدهد. چنین نظام دانشی در ادبیات فوکو گفتمان نامیده میشود. گفتمان حوزه معنیداری است که شرایطی را برای تجربه، اندیشه و عمل فراهم میآورد. در یک گفتمان برخی گزارهها اجازه طرح شدن پیدا کرده و با حقیقت یکسان پنداشته میشوند؛ در حالیکه گزارههای دیگر حذف و طرد میشوند. (بهرامی کمیل، 1391: 198)
به نظر میرسد که فوکو، به این موضوع که قدرت چگونه عمل میکند، علاقه بیشتری داشته باشد تا به منافع خاصی که در خدمت قدرت است. در نتیجه، دید وی در باب قدرت، بسیار متفاوت از نگاه برآمده از سنت مارکسیستی است. در وهله نخست، هیچ جنبه طبقاتی خاصی در آن وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، مقصود فوکو آن نبود که نشان دهد چگونه تقسیمبندیهای طبقاتی، درصدد حفظ سلطهشان بودند. دوم، فوکو به این امر علاقهمند بود که چگونه قدرت در ساختارهای روزمره تنظیم و نظارت که بر کردارهای فرهنگی و نه معانی فرهنگی تأثیر میگذارند، پراکنده میشود. سوم، این شکل قدرت، ساختار متمرکز سرکوبگری نیست که از سوی یک مجموعه آشکار منافع عمل کند، بلکه همچنین شامل امکانات بالقوه (یقیناً پنهان) مولد و توانبخش و حتی رهاییبخش است. (ترنر، 1388: 124)
@Kajhnegaristan