🔶اگر بخواهیم به زبان هگلی سخن بگوییم، یک رسوایی کاملا فلسفی وقتی به ظهور می‌رسد که فلسفه‌ای خود گوهر هستی جمعی را عملا مشوش می‌کند

🔶اگر بخواهیم به زبان هگلی سخن بگوییم، یک رسوایی کاملا فلسفی وقتی به ظهور می‌رسد که فلسفه‌ای خودِ گوهر هستی جمعی را عملا مشوَّش می‌کند، یعنی آنچه را که لاکان "دیگری بزرگ" می نامد، یا همان مجموعه پنهانی مشترک از باورها و هنجارهایی که کنش و واکنش ما را تنظیم می‌کنند‌.
ترفند (رسوایی ها ) عمدتا این نیست که این‌ها رویدادهای عمومی سخیفی‌اند،بلکه بیشتر این است که جنبه‌ی حقیقی تضاد را جابجا می کنند. مثلا ، دو "رسوای علمی " بزرگ دو قرن گذشته را در نظر بگیریم :داروین و فروید. "رسوایی" کشف داروین این تصور نیست که انسان، از طریق فرآیند طبیعی تکامل، از دل سلسله‌ی حیوانی سربرآورد؛ بر عکس، این رسوایی در آن تصور مرموزتری جای دارد که می گوید تکامل نه یک حرکت پیشرونده ی تدریجی، بلکه عبارت است از ظهور کاملا تصادفی و غیر ضروری گونه های جدید بدون هیچ مقیاسی عینی‌ای که با استفاده از آن بتوان آن گونه‌ها را به ترتیب اولویت و اهمیت مرتب کرد. به همین سان، آنچه در انقلاب فرویدی واقعا رسوایی برانگيز است تأکید بر نقش مرکزی سکسوالیته یا تمایل جنسی در زندگی انسان نیست بلکه برعکس، تأکید بر این است که سکسوالیته‌ی انسانی، بعنوان نقطه ای مقابل جفت گیری حیوانی، به لحاظ ساختاری از خصلتی مازادین و یا شکست خورده برخوردار است.

اسلاوی ژیژک
وحشت از اشک های واقعی
ترجمه فتاح محمدی


@Kajhnegaristan