❗️ «مارکس: پیروزى و اسطوره» ❗️. ✍. ترجمه.۶/۶

❗️"ماركس: پيروزى و اسطوره"❗️
✍ #الكس_كالينيكوس
ترجمه #روزبه_آقاجرى
6/6

• اسطوره پنجم :
🔆سوسياليسم دولتى🔆


📙در آخر مى گويند كه ديد ماركس درباره سوسياليسم آنگونه دولت تماميت گرايى است كه كنترل اقتصاد را در دست مى گيرد و زندگى هر كسى را حتى در كوچكترين مسائل تنظيم مى كند. فروپاشى دولت هاى استالينيست در پايان دهه 1980 پيامد مستقيم كاستى و نارسايى درك ماركس از آينده بود.

باز هم اين كژنمايى تام و تمام ديد واقعى ماركس است. او ايده سوسياليسم دولتى را به مثابه تضادى در واژه ها در نظر مى گرفت. او مى نويسد : «آزادى دربردارنده دگرگون شدن دولت از ارگانى سوار و چيره بر جامعه به زيردست و وابسته آن است.»

در نوشته هايش درباره فرانسه رشد و گسترش دولت بوروكراتيك متمركز شده را كه دارد در جامعه از سودهاى سرمايه پروار مى شود ، به نقد كشيده است. او رك و پوست كنده به كمون پاريس 1871 به مثابه «انقلابى در برابر خود دولت» خوشامد مى گويد. او كارگران پاريس را به خاطر از هم پاشاندن دم و دستگاه دولت بوروكراتيك و جايگزينى آن با نهادهاى جمهورى زير كنترل مستقيم و دموكراتيكشان مى ستايد.

ماركس [بر اين مسئله كه] سوسياليسم نمى تواند به وسيله چند نخبه روشنفكر تحميل شود ، پا مى فشرد. «خودرهايى طبقه كارگر» -- فرايندى كه در آن مردم عادى با سازماندهى دموكراتيك قدرت شگفتشان را از اقليت سرمايه دارهاى بهره كش مى رهانند. جامعه هاى استالينيستى با بى اندازه متمركز كردن قدرت در رأس در تضاد با دريافت ماركس از سوسياليسم بودند. در آخر اين مسئله مى ماند كه چرا فروپاشى اين جامعه ها ، انديشه ماركس را به شكست نكشانده است؟ درست به آن علت كه نابرابرى ها و بى خردى هاى ويژه جامعه هاى سرمايه دار ليبرال كه تا امروز بر جهان چيره بوده اند ، اكنون بيشتر و بيشتر آشكار مى شوند. اكنون زمان برگشتن به ماركس است _ نه ماركس اسطوره هاى رد شده در اينجا بلكه ماركس حقيقى با نقدهاى ژرف كاوانه اش از سيستم موجود و بينش جايگزين اش آزاديبخشى انسان.»📙
6/6

◾️برگرفته از سایت مجله هفته نامه



@Kajhnegaristan