🔸 «نقد مارکسیستی» 🔸 …🔆زیباشناسی آدورنو به تعبیری نقطه مقابل اظهارات سرکوبگر و «ایجابی» کسی چون لوکاچ است، اما به تعبیری دیگر زیباش

🔸"نقد مارکسیستی"🔸


🔆زیباشناسی آدورنو به تعبیری نقطه مقابل اظهارات سرکوبگر و "ایجابی" کسی چون لوکاچ است، اما به تعبیری دیگر زیباشناسی او بازتاب آینه وار گفته های لوکاچ است. سنت هگلی که آدورنو ناخواسته وارثش بود، همیشه این امکان را دارد که به یکی از این دو جهت حرکت کند- یا در جهت تایید ذات های ایجابی که شالوده ی "منفیت" تجربه ی بی‌واسطه را تشکیل می دهند یا درجهت تأکید بر نیروی ناب نفی کننده ذات های مذکور. آدورنو و لوکاچ تا اینجا در پروبلماتیکی مشترک قرار می‌گیرند، چنانکه نقد و ارزیابی فوق العاده نیش دار و گزنده ی آدورنو از کتاب رسوایی آور "معنای رئالیسم معاصر" نشان می‌دهد. "هنر برابر است با شناخت منفی جهان بالفعل". هر چند آدورنو و لوکاچ بر سر بسیاری از مسائل محوری زیبا آشنایی با یکدیگر سراپا مخالف اند، بر سر یک فرض دست به دست هم می‌دهند. اینکه هنر شناخت ذوات را ممکن میکند. لوکاچ از همان آغاز به "تمامیت" خصلتی بت واره بخشیده بود؛ آدورنو نیز در نهایت به امر خاص خصلتی بتواره بخشید (ناگفته نماند که او در نهایت به "بت وارگی کالا" نیز خصلتی بت واره بخشید- آدم احساس می کند بت وارگی کالا تقریبا تنها مفهوم مارکسیسم کلاسیک است که او از قرار معلوم توانست از میان خاک و خل ویرانه ها نجات بدهد). هنر از نظر آدورنو و برشت خصلتی مشابه دارد یعنی انتقادی و براندازنده است، اما وضعیت موجود را به شکلی ذات گرایانه نقد می‌کند و بر می‌اندازد، آن هم به قسمی که چندان از باورهای راست کیشانه ی لوکاچی فاصله ندارد. مساله صرفاً این است که هنر از نظر آدورنو به ذات منفی امر واقعی بدل می‌شود و تناقضات مذکور را بر سر خود حمل می کند، به جای آن که (به زعم لوکاچ) این تناقضات را در محتوای خود بازتاب دهد و در فرم خود پس بزند.
مسئله ی "زیباشناسی مارکسیستی" بالاتر از همه ی مسئله سیاستی مارکسیستی است. اندیشه ی ژرف کتاب لوکاچ در باب رمان تاریخی و ذکاوت درخشان بینشهای آدورنو در باب مدرنیسم دستاورد هایی فوق العاده ارزشمند برای کل نظریه ی مارکسیستی به شمار می‌آیند؛ اما آن‌ها را نمی‌توان از سویه های ضعیف سیاسی‌شان جدا کرد.🔆

-------------------------------------

تری ایگلتون/والتر بنیامین؛یا به سوی نقدی انقلابی/فصل نقد مارکسیستی/ترجمه؛مهدی امیرخانلو-محسن ملکی/ص.136-137

#گزیده_مطالعات


@Kajhnegaristan