این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
❗️ایدئولوژی❗️. ✍ صالح نجفی …📙در تاریخ نقد ایدئولوژی، تعریف موجز و سنتی آن همان آگاهی کاذب است
❗️ایدئولوژی❗️
✍ صالح نجفی
📙در تاریخ نقد ایدئولوژی، تعریف موجز و سنتی آن همان آگاهی کاذب است. مارکس معتقد بود طبقه حاکم که در مقایسه با دولت در دوران معاصر نقش مهمتری داشته است برای تثبیت حاکمیت خود و مشروعیت بخشیدن به آن به ساختن دستگاهی از ایدهها نیاز دارد که همان ایدئولوژی است. کارکرد ایدئولوژی این است که وضعیت موجود و استقرار یافته را طبیعی جلوه بدهد. مسلما وقتی وضعیتی طبیعی جلوه کند دیگر تاریخی نیست و شما دیگر لزومی به تغییر آن احساس نمیکنید. مخالفت با طبقه حاکمی که حاکمیتش طبیعی باشد به مخالفت با قانونهای طبیعی میماند. ما قوانین طبیعت را میشناسیم، قبول میکنیم و با آنها کنار میآییم. یعنی طبق قوانین طبیعی عمل میکنیم ولی تلاشی برای تغییر آنها یا مقابله با آنها انجام نمیدهیم. درواقع عملا همیشه سعی در شناخت قوانین طبیعی و سازگاری با آنها میکنیم.
طبقه حاکم، از دید مارکس، از این جهت به ایدئولوژی نیاز داشته که مجموعه به ظاهر منسجمی از ایدهها باید وجود داشته باشد تا وضعیت موجود را طبیعی نشان بدهد. وقتی وضع موجود طبیعی باشد، شما نهایتا جایگاه خود را تغییر میدهید، از حاکمیت امتیاز میگیرید و براساس شناخت خود از آن راههای ارتقای در سیستم و کسب امتیاز؛ خود را هم تعریف میکنید.
مارکس معتقد بود طبیعی جلوه دادن یک وضع تاریخی همان ایدئولوژی است و طبیعتا هم شکلی از آگاهی با آن ملازمت دارد: آگاهی کاذب. از دید مارکس، زندگی واقعی یا هستی اجتماعی انسانهاست که آگاهی آنها را رقم میزند. یعنی منِ نوعی به واسطه شکلی از زندگی یا قرار گرفتن در مناسبات اجتماعی معین درجهای از آگاهی کسب میکنم و این آگاهی انعکاس، معلول یا نتیجه همان مناسبات اجتماعی و هستی اجتماعی است و بنابراین نمیتوان این آگاهی را بدون تغییر هستی اجتماعی اصلاح کرد. پس باید هستی اجتماعی را در حالت واقعی آن تغییر بدهیم و با تغییر مناسبات اجتماعی، آگاهی افراد جامعه هم تغییر میکند و این به نوعی مبارزه با ایدئولوژی محسوب میشود.
مبارزه با ایدئولوژی درواقع به مبارزه اجتماعی و تلاش واقعی برای عوض کردن مناسبات جا افتاده موکول میشود. گام اول هم این است که اثبات شود این مناسبات تاریخی است تا انسانها متوجه آگاهی کاذب خود شوند و بر آن غلبه کنند. به همین دلیل از دید مارکس آگاهیبخشی، آگاهیافزایی یا تلاشهای معطوف به ارتقای آگاهی شهروندان همه به نوعی ایدئولوژیک هستند.
با این حال مارکس معتقد بود همین آگاهی کاذب به نوعی پیش شرط مبارزه هم هست، البته باید متوجه باشیم این آگاهی تصویری معوج یا از دید مارکس وارونه از واقعیت و مناسبات موجود است. اصولا برای مبارزه با ایدئولوژی راهی غیر از ورود در خود ایدئولوژی نداریم و جایی بیرون از ایدئولوژی به این معنا وجود ندارد. این خط از نقد ایدئولوژی به همت متفکرانی چون لوکاچ به طرح این ایده ختم شد که وقتی از ایدئولوژی حرف میزنیم از یک وضعیت واقعی حرف میزنیم و هر کسی در جامعه سرمایهداری زندگی میکند در متن ایدئولوژی قرار دارد.📙
◾️از مصاحبه صالح نجفی با ایرنا
@Kajhnegaristan