🔸کار و استمرار سرمایه داری🔸. شاید مهمترین علت استمرار آن پذیرفته شدنش در سطح لیبیدویی باشد

🔸کار و استمرار سرمایه داری🔸
✍محمدزمان زمانی


🔆 این پرسش که سرمایه داری چرا همچنان پابرجاست و ادامه دارد را باید بطور عمیقتری در سطح سوبژکتیو و لیبیدویی بررسی کرد. شاید مهمترین علت استمرار آن پذیرفته شدنش در سطح لیبیدویی باشد. باید گفت سرمایه داری در سوژه سازی تقریبا بطور کامل عمل کرده است. واقعیت مشاهده شده در زندگی روزمره این است که انسانها از "کار کردن" لذت می برند، حال این کار هر چقدر هم میخواهد سخت و بیگانه کننده باشد. انسان حیوانی است که دوست دارد از او کار بکشند. در سطح ایدیولوژیک امثال و حکمی مثل کار جوهره مرد است و تقبیح انسانهایی که کار نمیکنند افراد را ترغیب و اقناع میکند که تا حد جان کندن کار کنند. ژان فرانسوا لیوتار در کتاب "اقتصاد لیبیدویی" از میل مازوخیستی کارگران به کار بیگانه کننده حرف میزند، میلی که به بهترین شکل با مفهوم کیف و ژوییسانس لکانی میتواند توضیح داده شود. در زندگی روزمره آنچه میبینیم نه آگاهی روشن و مقاومت رادیکال در برابر اشکال بیگانه کننده کار بلکه به نوعی منقاد شدن در برابر آن است. انسانها به کار شاق و زحمت فراوان علاقه دارند و صرفا بازگویی سختیهای کار بعنوان نوعی بدیل برای تغییر اساسی مناسباتی که در آن کار میکنند عمل میکنند، خیلی رک بگوییم، انسانها دوست دارند بسیار کار کنند، تا حد مرگ، و غر بزنند، صحبت درباره مرارتها و ملال های کار به آنها لذتی منحرف میبخشد. این مکانیسم رضایت لیبیدویی آنها را توضیح میدهد. انسان در سرمایه داری سوژه "کیف کار" است، لذتی منحرف و مازوخیستی از اینکه از او کار کشیده شود، مایه و پایه احساس کرامت و شان و شخصیت اش. تا در سطح لیبیدو چنین چیزی هست هرگونه تغییر در شرایط عینی سرمایه داری و فاجعه بار شدنش هم کمکی به اضمحلالش نخواهد کرد. سرمایه داری "دیگری بزرگ" ای است که همه خود را بر اساس آن تنظیم میکنیم، و کلیدواژه این تنظیم هم مفهوم "کار" است. بر همین اساس آدورنو و هورکهایمر در گفتگوهایشان بر این بعد تاکید ویژه داشتند، این بعد که انسانها عاشق کار کردن هستند، و این مهمترین عامل لیبیدویی- سوبژکتیوی است که از دید آنها مارکس موفق به بازشناسی اش نشد، و شاید مهمترین علت بازتولید سرمایه داری باشد. 🔆


@Kajhnegaristan