🔸سینما تنها، مثال یا موضوعی برای فلسفه نیست. اینجا نکته‌ی فرعی مهمی در کار است که باید بدان پرداخت

🔸سینما تنها، مثال یا موضوعی برای فلسفه نیست. مسأله این است که، چگونه " فلسفه ورزیدن " و اندیشیدن ما به فلسفه، از راه ظهور سینما دگرگون می شود.
اینجا نکته ی فرعی مهمی در کار است که باید بدان پرداخت. اگر بپذیریم که ابداع و تکنیک های سینما به ما اجازه می دهد که به گونه ای متفاوت بیاندیشیم، آن گاه بر این امر صحه خواهیم گذاشت که اندیشه، تنها دارای یک سرشت ذاتی خاص نیست. حتی ماشین ها، مثلا امکانات تکنیکی دوربین، می تواند اندیشه را دگرگون کند. بدین ترتیب، تفکر چیزی نیست که بتوانیم آن را یکبار و برای همیشه تعریف کنیم؛ تفکر قدرت " شدن " است و شدن آن می تواند با چیزهایی که در تملک تفکر نیستند و یا خارجی و نااندیشیده اند، دگرگون شود. تفکر کاری نیست که " ما " انجام دهیم، تفکر از بیرون بر ما واقع می شود. ضرورتی برای تفکر در کار است، به همین سبب، رویداد تفکر در فراسوی آزادی انتخاب قرار می گیرد. اندیشه بر ما فرود می آید. در عین حال، این ضرورت به مثابه تایید تصادف و آزادی هم هست. ما با نظم یا غایتی از پیش موجود تحت فشار نیستیم. آزادی راستین با تایید احتمال رویدادها مرتبط است، آزادی راستین فریب دادن خود با این عبارات نیست که ما ارباب جهان هستیم یا اینکه جهان چیزی نیست جز ادراک محدودی که ما از آن داریم. آزادی مستلزم آن است که اندیشه همواره در فراسوی خود افکنده شود.


منبع : ژیل دلوز
نویسنده : کلر کولبروک
برگردان : رضا سیروان
انتشارات : نشر مرکز


@Kajhnegaristan