ادامه یادداشت:

ادامه یادداشت:

قالب‌های موسیقی و اشعار به کار رفته در موسیقی پاپ سطحی و عاری از ویژگی‌های ادیبانه و هنری هستند، همه چیز از پیش مشخص شده و تنها چیزی که لازم است، خودسپاریِ مصرف‌کننده در برابر نظم اصوات می باشد. ایدۀ جدیدی خلق نمی شود و حتی هیچ اثر فاخری در معنای کلاسیکِ آن تولید نمی‌شود، بلکه تنها شنونده در یک توهمِ کوتاه از موقعیت کنونی خود قدری فاصله گرفته، شادمان شده و منفعلانه در برابر این شکل از موسیقی خودش را می بازد. این پسرفتِ شنیداری در موسیقی که با ساده‌سازی قالب و محتوای موسیقی پاپ بوجود آمده، سبب شده تا توان و نیروی شنیداری مخاطبان بتا حدِ فاجعه‌باری ویران شده و شنوندگان را از هر نیروی تازه ای دور کرده و آنها را در گردابِ تکرارِ فرم ها گرفتار سازد.

در هنر توده‌ای هیچگونه ابداع و نوآوری و خلاقیتی وجود ندارد و مخاطب همچون اسبی رام شده هدایت می‌شود و همه چیز به سمت یکنواخت شدن حرکت می‌کند و به خلقِ نوعی از آرامش هیجانی ختم می شود که این آرامش در نهایت به حفظ وضع موجود می انجامد. این همان فاشسیم بالقوه در درونِ موسیقی است، آن فاشیسمی که قرار است وضعِ موجود رابه نفعِ اتحادِ شومِ قدرت و ثروت حفظ نماید، همان موسیقی‌ای که مأمور اس‌اس حین مأموریت بدان گوش فرامی‌دهد تا صدای ضجه قربانیانش را در آن خفه کند و این همان ائتلافِ نامیمونی است که به مرور میانِ موسیقی و جنایت ایجاد می‌شود.




@Kajhnegaristan