🔶 اگر می‌بینید کم کم دارم آماده می‌شوم تا به تفصیل از اشباح، میراث بری، و نسل‌های اشباح، حرف بزنم، یعنی از آن دیگرانی که نه حاضرند

🔶 اگر می بینید کم کم دارم آماده می شوم تا به تفصیل از اشباح، میراث بری، و نسل های اشباح، حرف بزنم، یعنی از آن دیگرانی که نه حاضرند و نه در حال حاضر زنده، چه برای ما، چه در ما، یا بیرون ما، به نام عدالت است که چنین می کنم. به نام عدالتی که هنوز نیست، هنوز آنجا نیست، یا دیگر آنجا نیست....، آنجا که [عدالت] دیگر حاضر نیست، و آنجا که [عدالت] هرگز، مثل قانون، قابل تقلیل به مقررات یا حقوق نخواهد بود.

وقتی هیج اخلاقی، هیچ سیاستی، اعم از انقلابی یا غیر انقلابی، ممکن و قابل تصور و عادلانه به نظر نرسد مگر آنکه در اصول اش برای آن دیگرانی که دیگر نیستند یا آن دیگرانی که هنوز آنجا نیستند، یا در حال حاضر زنده نیستند- خواه پیش از این مرده اند یا هنوز به دنیا نیامده اند - احترام قائل باشد، باید از شبح سخن گفت، بلکه خطاب به شبح و با شبح سخن گفت.

هیچ عدالتی بدون شکلی از اصل مسئولیت ممکن یا قابل تصور به نظر نمی رسد، مسئولیتی ورای لحظه ی حاضر، درون آنچه لحظه ی حاضر را از هم می گسلد، در قبال اشباح آنان که هنوز به دنیا نیامده اند یا آنان که پیش از این مرده اند، خواه قربانی جنگ و انواع خشونت های سیاسی و غیر سیاسی بوده اند، یا قربانی قلع و قمع ها و کشتارهای ناسیونالیستی، نژادپرستانه، استعماری، جنسیتی، و غیره، قربانیان جور و سرکوب امپریالیسم سرمایه داری یا هر شکل دیگری از توتالیتاریسم.

بدون این ناهمزمانی -با-خود لحظه ی حاضر زنده [contemporaneite a soi du present vivant -non]، بدون آنچه پنهانی لگام از زمان حاضر می گسلد و آن را از پاشنه در می آورد، بدون این مسئولیت و این احترام به عدالت برای آنان که نیستند، برای آنان که نیستند، برای آنان که دیگر نیستند یا هنوز حاضر و زنده نیستند، پرسش از "به کجا می رویم؟" ...دیگر چه معنایی خواهد داشت؟


ژاک دریدا، اشباح مارکس،صص. 15-16


@Kajhnegaristan