زرتشت اهل ری بود، از فریدون جنیدی، بخش سوم.. این سبزه‌ها را نگهداری می‌کردند تا روز سیزدهم

زرتشت اهل ری بود، از فریدون جنیدی، بخش سوم

اين سبزه ها را نگهداری می کردند تا روز سيزدهم. البته ما امروزه آنها را می شماريم اما در ايران باستان روزها شمارش نمی شدند، بلکه هر روز را با نام ويژه خودش می شناختند. نام روز سيزدهم «تيشتر» (Tištar) بوده است. تيشتر نام ایزد«باران» است. در روز سيزدهم، اين سبزه ها را می بردند و با آيين ويژه و باشکوهی نثار آب روان می کردند و «تيشتر» را ستايش می کردند که تو به ما باران دادی و سبزه های ما بلند شده و جهان سبز شده، پس ما هم اين سبزه ها را به تو نثار می کنيم. امروزه هيچکس توجه نمی کند که چرا ما سبزه ها را به آب می دهيم؟ نخست می گويند که سيزدهم گجسته(نحس) است که هيچ معنایی ندارد، سپس سبزه ها را پرت می کنند در جوی های آب! در حالی که در ايران باستان با نياز و احترام اين کار را می کردند.
اين هفت سبزه به هفت سين دگرگون شد که البته از ريشه خود چندان دور هم نيست. سماق و سياه دانه که گياه هستند و سرکه و سمنو هم که از گياه به دست آمده اند و تنها پسين سرکه به آن افزوده شد. پنجاه سال پيش کسانی با خودشان می انديشيدند که چون سرکه از انگور به دست می آيد و در ايران باستان «شراب» بوده پس اين هفت شين است نه هفت سين که سد در سد من درآوردی و ساختگی است.
گروهی لوکس و تازه پرست و بی خبر از آيين های کهن ايرانی بوده است. اين هفت شين نيست که هيچ، هفت سين هم نيست و در اصل هفت سبزه بوده است.
اين آيين نوروز آیینی ايرانی است و وابسته به همه ايرانيان و به هيچ روی نمي توان خاستگاه روشن و ويژه ای برای آن پنداشت برای نمونه وابسته به فلان کشور باشد. اين آيين از آن همه ايرانيان در پهنه ايران فرهنگی است و بايد به آن پرداخت.
چندین سال پیش، به پيشنهاد رييس جمهور تاجيکستان «سال جهانی زرتشت» شناخته شد، چون ازبکستان سال ها در تلاش بود تا به جهانيان بگويد زرتشت، ازبک بوده است! و البته يونسکو و سازمان ملل اين ادعا را نپذيرفتند. ازبک ها سال بود که می خواستند که جشنی بگيرند ولی با نبود همکاری يونسکو و جامعه فرهنگی جهانی روبرو می شدند.
درست هنگاميکه تاجيک ها چنين طرحی را پيشنهاد کردند و گفتند که می خواهيم سه هزارمين سال زادروز زرتشت را جشن بگيريم، يونسکو از ايشان پشتيبانی کرد.
به پيشنهاد رييس جمهور تاجیکستان و با هزينه دولت و شرکت خود رييس جمهورشان، اين جشن ها در تاجيکستان برگزار شد، اما شوربختانه رييس جمهور وقت ما حتی در جشنی که زرتشتيان در دانشگاه تهران گرفتند شرکت نکرد!
پس اگر کسانی بيدار شده اند و می خواهند بازمانده فرهنگیشان را بچنگ گيرند و ديگری نمی خواهد ... خوب نخواهد. بگذاريد کسانی که آگاهی دارند نگذارند اين کشتزار يا خانه، ويران شود!
اين گله ای است که بايد از خودمان در کشورمان بکنيم. فرهنگ ايران، مانند درخت تنومندی است که هم ريشه دارد هم ساقه و تنه و هم شاخه و ميوه.
اگر ريشه را ايران پيش از اسلام بگيريم، تنه آن ايران پس از اسلام خواهد بود و هيچکس نمی تواند منکر درخشش عظيم و بالندگی فرهنگ پس از اسلام بشود. بزرگترين دانشمندان جهان در اين دوران بوده اند و کارهای بزرگی کرده اند که بايد مايه افتخار ما باشد.
هر کدام از اين دو بخش که بکوشد خودش را از ديگری جدا کند به زودی خواهد خشکيد. بنابراين کسانی که گمان می کنند که تنها بايد ايران باستان و پيش از اسلام را ستايش کنند، آنها هم شکست خواهند خورد، زيرا نمی توانند اين تنه شاداب، تناور، کهنسال و پربار را ناديده بگيرند و ريشه بدون پروردن از پوست و بدنه ساقه و شاخه ها خواهد خشکيد. پس از نظر کسی که ايران را دوست دارد بايد به همهٔ بخشهای اين گياه شاداب و زنده توجه کند.