‍ حکایت فروش القاب در دوره قاجار.. مناصب، یعنی درجات نظامی و القاب در معرض فروش و حراج درآمده بود

‍ حکایت فروش القاب در دوره قاجار

در طول دوره قاجار بی کفایتی اقتصادی حکمرانان ایران، وضع بسیار بدی برای خزانه کشور ایجاد نموده بود و همان پول بدست آمده در هر سال هم بجای صرف شدن در امور اساسی، خرج تفریحات شاه و مواجب بی دلیل درباریان و مواردی از این دست می شد.

لذا استراتژیست های قجری برای کسب درآمد راهی اختراع نمودند و این بود که سِمَتهای مختلف حکومتی ( حکمرانی مناطق مختلف و سفارت در دیگر کشورها و وزارت) همچنین درجات نظامی و القاب گوناگون را به قیمتهای گزافی می فروختند.

ضمناً کسانی که صاحب این القاب و مناصب شده بودند هم بوسیله آن القاب و مناصب از مردم اخاذی می کردند و بدین شکل هم جیب خود را پر می نمودند و هم در هر مناسبتی برای شاه هدایای متعدد و گرانقیمت می فرستادند و بدین صورت موقعیت خود راحفظ میکردند و شاه هم هیچ فکر و سؤال نمیکرد که اینهمه هدایا از چه طریقی تهیه شده است.

مجد الاسلام کرمانی مینویسد:

مناصب، یعنی درجات نظامی و القاب در معرض فروش و حراج درآمده بود. هر کس هر منصبی میخواست به مبلغ معینی خریداری میکرد. از بس هر بی سر و پایی صاحب منصب شد دیگر شان و شرفی برای این مناصب باقی نماند، حتی زرگر، معمار، کلاهدوز و نجار هم بی نصیب از منصب نماندند، از اینرو برخی به فکر ساختن فرمان افتادند، یعنی خودشان هر فرمانی که می پسندند از طرف شاه بنویسند تا به فلام مقام و موقعیت منصوب شوند و چون فرمان به مُهر صدراعظم نیاز داشت، اگر روزی هزار فرمان هم نزد اتابک (صدر اعظم) می بُردند، بدون خواندن مُهر میکرد.

بعد از اینکه مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت، به فکر فروش القاب افتخاری افتادند و هر لقب دارای قیمت معینی بود. صِحّه همایون (امضای شاه بعنوان تایید) هم غیر از یک خط کج و معوج کشیدن دیگر خرجی ندارد و آن راه هم خودشان می کشیدند.

بعد از صِحّه، مُهر شاهی هم معطلی نداشت. چون مُهر شاه نزد شخص مخصوصی است که ممهور نمودن فرمان دارای رسوم معینی است و با مختصر مبلغی (رشوه) امر قطعی میشود. افتضاح القاب بدانجا کشید که رندان به‌دکان حکاکی (مُهر سازی) مراجعه نموده با خرج 4 - 5 قران، هر عنوانی را می خواستند در مُهر خود سفارش می دادند و در مراسلات (نامه ها) و قبوض آن را به کار میبردند.

بهمین جهت کار لقب در ایران بجایی رسید که تقریباً یک دهم مردم صاحب القاب شدند و بسیاری از آنها نیز مکرر (تکراری) بود. درجات نظامی مانند سرتیپی، سرهنگی، سلطانی، سالاری و امثال آن بقدری فروخته شد که عده صاحبان مناصب خریداری شده چند برابر افراد نظامی گردید.

بعد از اینکه مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت، به فکر فروش القاب افتخاری افتادند و هر لقب دارای قیمت معینی بود. تعداد القاب و مناصب بقدری زیاد شده بود که بایستی فرهنگ جداگانه ای برای آن تنظیم نمود. مثلاً اسمهایی مانند ناصر و نصیر را گرفته و با افزودن پسوندی بدانها القاب زیر را ساخته و می فروختند مانند: ناصرالدوله، نصیر خاقان، نصیرالدوله و یا اسمهای مختلفی را گرفته پسوند «سلطنه» یا «دوله» بدانها می افزودند مانند: هژیرالسلطنه، کوکب السلطنه، شمس السلطنه، قمرالسلطنه، عضدالسلطنه، ساعد السلطنه، لسان السلطنه، تاج السلطنه، بهادرالدوله، و ضرغام الدوله.

ضمناً کسانی که صاحب این القاب و مناصب شده بودند هم بوسیله آن القاب و مناصب از مردم اخاذی می کردند و بدین شکل هم جیب خود را پر میکردند و هم در هر مناسبتی برای شاه هدایای متعدد و گرانقیمت میفرستادند و هر کدام از صاحبان این القاب پُرطمطراق در گوشه ای از کشور دارای حَشَم و خَدَمی بودند و با غارت و چپاول مردم تحتِ تیولِ (منطقه اهدا شده از طرف دولت به شخص، برای استفاده شخصی و حکمرانی) خود، پیشکشهای معمول «قبله عالم» را فراموش نمیکردند و با پیشکش های متعدد به شاه به تثبیت موقعیت خود و خاندانشان می پرداختند.

«تاریخ انحطاط مجلس، مجدالاسلام کرمانی، نقل از روزنامه های شرف و شرافت، انتشارات یساولی، 1363»


" کانال تاریخ ایران و جهان "

👇👇👇👇

🌍 @Official_history