حسین را نمى شناسم ولی وقتی از راننده تاکسی خواستم ضبطش را روشن کند گفت: جوان مگه مسلمان نیستی؟

حسين را نمى شناسم ولی وقتی از راننده تاکسی خواستم ضبطش را روشن کند گفت:جوان مگه مسلمان نیستی؟ محرم است!
فکر کنم بخاطر همین کرایه ام را دو برابر حساب کرد!

حسین را نمیشناسم ولی گویا حاجی سر کوچه خوب او را میشناخت که تا نیمه شب چنان بر طبل میکوبید تا کودکی كه از زور گرسنگی به سختی خوابش برده بوده باز بیدار شود...

حسین را نمیشناسم ولی شاید فردا سراغش را از پیرزن کارتن خوابی که تا صبح جلوی حسینیه به خود پیچیده بود گرفت...


شاید نباید سراغ حسین را در سرزمینی بگیرم که مردمانش نعره هایشان را برای خار پای کودکان فلسطین سر میدهند و نه پاشیدن اسید بر سر و صورت ناموس مملکتشان...

حسین را نمیشناسم ولی عده ای را میشناسم که نعشه میکنند و برای زنجیر زدن آماده میشوند

حسین را نمیشناسم ولی میشناسم بسیاری را که ماهها میدزدند و میچاپند و چند روز نذری میدهند تا این را به آن در کنند...

حسین را نمیشناسم ولی بیشتر حسینی ها را خوب میشناسم


" کانال تاریخ ایران و جهان "
👇👇👇👇

🌍 @Official_history