چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت

چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت

جهان را دگر گونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر ماه

ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت زگل عطر و معنی ز فرهنگ رفت

ادب خوار گشت و هنر شد وبال به بستند اندیشه را پر و بال

جهان پر شد از خوی اهریمنی زبان مهر ورزیده و دل دشمنی

کنون بی غمان را چه حاجت بمی گران را چه سودی ز آوای نی

که در بزم این هرزه گردان خام گناه است در گردش آریم جان

بجایی که خشکیده باشد گیاه هدر دادن آب باشد گناه

چو با تخت منبر برابر شود همه نام بوبکرو عمر شود

ز شیر شتر خوردن و سوسمار عرب را بجای رسیده است کار

که تاج کیانی کند آرزو تفو بر توای چرخ گردون تفو

دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود

🌎 @history_1