‍ بزرگ مردی به نام «فیروز حصین».. بوده است

‍ بزرگ مردی به نام " فیروز حصین "

🌎 @history_1

خطه سیستان از دیرباز زادگاه بزرگمردان و پهلوانانی چون رستم دستان ، یعقوب لیث ، کابلشاه( که تازی ها را به سختی شکست داده و خلافت را باجگذار خویش کرد ) و....بوده است.هنوز بسیارند کسانی که در خطه سیستان آیین باستانی نیاکانشان را حفظ کرده اند.و البته نخستین خطه ایرانزمین که نخستین شعر پارسی پس از اسلام در آن سروده شد ، سیستان بود.فیروز حصین یکی از مردان نامی خطه سیستان بوده است.فیروز حصین ، مردی خوشچهره و خوشتیپ و با صدایی بلند آهنگ و مردانه و خردمند و از خاندان های اشرافی سیستان بوده و ثروت بی مانندی داشت و در شجاعت و بخشندگی و دلاوری مورد ستایش ایرانی ها بود.او در زمان شورش ایرانی های سیستانی بر ضد خلافت علی بن ابی طالب ، شرکت کرده و در نهایت اسیر شده و به مالکیت یکی از سران تازی به نام " حصین ابن ابی الحر " در می آید.دلیل اینکه نام دوم فیروز " حصین " نامیده شده ، اسارت او به دست همین فرد تازی به نام حصین بوده است( ایرانی ها چندین بار در زمان خلافت علی بن ابی طالب قیام کردند و نواحی شرقی فلات ایران تا روی کار آمدن معاویه از دست خلافت خارج شد ).پس از اینکه فیروز به مالکیت حصین در می آید ، همراه او به بصره رفته و در آن شهر سکونت اختیار میکند.از آنجایی که فیروز دارای ثروت و استعداد و تدبیری سرشار بود ، در بصره با پرداخت بهای آزادی اش به " حصین بن ابی الحر " از اسارت او آزاد شده و در آن شهر نیز به سبب نیک منشی و بزرگمهری مورد ستایش قرار میگیرد.در زمان خلافت " عبد الملک بن مروان " بین حجاج بن یوسف ثقفی و ابن اشعث رقابت سیاسی و جنگی سختی درگرفت.فیروز حصین به مانند بسیاری از ایرانی ها که از سیاست های نژاد پرستانه حجاج به ستوه آمده بودند ، در نبرد او با ابن اشعث ، به نیروهای هوادار ابن اشعث پرداختند.در این نبرد حجاج بر ابن اشعث پیروز شد و فیروز حصین را به همراه بسیاری دیگر از ایرانی ها به بردگی گرفته اسیر کرد.حجاج به خاطر ثروت و زیبایی و محبوبیت فیروز نزد ایرانی ها ، دستور میدهد فیروز را بکشند اما پیش از اینکه او کشته شود آنقدر به او زجر و شکنجه بدهند تا تمام اموال و دارایی هایش را در اختیار حجاج قرار دهد.فیروز صورت تمام اموال و دارایی هایش را به حجاج میدهد و اظهار میدارد ، به شرطی اموالش را به حجاج واگذار خواهد کرد که از کشتن او بگذرد.حجاج که از فیروز کینه ژرفی در دل داشته شرط او را رد میکند.فیروز نیز با شجاعت در پاسخ به حجاج گفت: جان و مالش را یکجا به او تسلیم نخواهد داد!!! حجاج که مردی جانور خوی بود دستور داد آنقدر به فیروز شکنجه کنند تا اموال و دارایی هایش را واگذار کند.فیروز که مرگ خود را زیر شکنجه گران تازی نزدیک میدید به سبب هوش ذاتی اش ، به شکنجه گرش گفت ، هرگاه او کشته شود ، افرادی که اموال و دارایی های او نزد آنهاست ، آن اموال را به حجاج نخواهند داد.بنابراین باید او را نزد مردم ببرند تا آنها بدانند که فیروز زنده است و اموالش را به حجاج بدهند.شکنجه گر فیروز ، سخنان او را به حجاج گزارش میدهد و او موافت میکند فیروز را به دروازه شهر برده و مردم را نیز کنند تا در آنجا گرد آیند و فیروز زنده بودن خود را با آنها در میان گزارد.پس از اینکه مردم در دروازه شهر گرد می آیند ، فیروز حصین با صدای بلند آنها را مورد خطاب قرار داده و تمام ثروت و دارایی های خود را بر اطرافیانش حلال کرده و گوشزد نمود که از این پس از ثروت او ، کوچکترین دیناری را به حجاج و اطرافیانش ندهند!!! حجاج که مشاهده کرد که فیروز تمام ثروتش را به اطرافیانش بخشید و انها را از دادن درهمی به حجاج منع کرد ، دستور داد با شکنجه های وحشتناک او را به قتل برسانند.طبق گزارش های تاریخ طبری ، برخی از اعضای بدن فیروز را در شکاف نی قرار داده و آنرا چنان میکشیدند که پوستش کنده میشد و از آن خون فواره میکرد.آنگاه سرکه و نمک بر آن زخم ها پاشیده و این عمل ناجوانمردانه را مدعیان " برابری و برادری " و " دین راستین" آن اندازه ادامه دادند تا در نهایت فیروز زیر شکنجه جان سپرد.یکی از شاعران عرب ، شعرهای زیادی را در مدح و ستایش فیروز حصین سروده است.
دریغ از یک قطره اشک ، سرایش مرثیه و عزاداری بر این بزرگ مرد تاریخ ایرانزمین

🌎 @history_1

منابع :
ابن اثیر ، الکامل ، جلد چهارم ، برگ ۸۹/جلد ط ، برگهای ۷۷ به بعد
بلاذری ، فتوح البلدان ، برگ های ۴۴۳ تا ۴۴۴
تاریخ طبری ، جلد دوم ، برگهای ۱۱۰۹ تا ۱۱۱۲