در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شبها بر میخاستم و نماز میگزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم!
در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شبها بر میخاستم و نماز میگزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم!
شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، میخواندم.
در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیدهاند! پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمیدارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفتهاند، بلکه مردهاند!
پدر گفت: تو نیز اگر میخفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی!
سعدی / گلستان
🌍 @Official_history