🔥✅🔥 بیست و پنج فروردین روز ملی عطار نیشابوری گرامی باد

🔥✅🔥 بیست و پنج فروردین روز ملی عطار نیشابوری گرامی باد

🌎 @history_1

✅🔴 فریدالدین ابوحامد محمد عطار نیشابوری مشهور به شیخ عطّار نیشابوری یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سده ششم و آغاز سده هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد و در ۶۱۸ هجری به هنگام حمله مغول به قتل رسید.

✅🔴 کودکی عطار با طغیان ترکان اغوز به ایران همراه شد ( همان کسانی که پانترکان فقط به خاطر یک زبانی که از ناحیه آنها بر پدرشان تحمیل شد ، خود را ترک تبار میدانند ! ). در زمان فاجعه غزان ، عطار ۶ یا ۷ سال بیشتر نداشت. این فاجعه چنان عظیم و موحش بود که نمی ‌توانست در ذهن کودک خردسال تأثیر درد انگیز خود را نگذارد.

✅🔴 سلطان به دست غزها اسیر شده بود و شهر در معرض خرابی و ویرانی قرار گرفته بود. عطارِ خردسال شکنجه‌ها ، تجاوزها ، خرابی‌ها ، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود می‌دید ؛ و همین عامل بعدها موجب مرگ ‌اندیشی و درد اندیشی بسیار در عطار شد. چند سال بعد ، پس از فروکش فتنه غز ، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. او داروسازی و داروشناسی را از پدرش آموخت و در عرفان مرید شیخ یا سلسله خاصی از مشایخ تصوف نبود.

🔥🔴🔥 ماجرای مرگ عطار از غم ‌انگیز ترین رخدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک به جای می‌گذارد.

✅🔴 عطار پیر ، که در کودکی از فاجعه غز جان به در برده بود ، در فاجعه مغول بسختی جان سپرد. قديمی ترين ماخذ درباره پايان كار عطار روايت ابن الفوطی است كه ميگويد " واستشهد علي يدالتتار بنيسابور " كه به موجب آن معلوم می شود كه عطار به مرگ طبيعی نمرده و شربت شهادت نوشيده و محل قتلش نيشابور می باشد.

🔵🔴 علی صفی ( متوفی 939 ) می نويسد : " چون هلا كوخان در نيشابور قتل عام كرد يكی از مغولان تاتار دست شيخ عطار گرفته بود و می برد كه او را درقتل عام سر از تن بردارد و شيخ در آن حال وقت خوش بود. توجه غلبه كرده روی به قاتل كرد و گفت :

💢 به اين كه تاج نمدی برسرنهی و تيغ هندی بركمر بندی و از جانب تركستان به مكرودستان برآيی پنداری تو را نمی شناسم. پس درآن محل تيغ از نيام بركشيد و شيخ برسرپا نشانيد و شيخ بالبداهه اين رباعی گفت :

دلدار به تيغ دست برد ای دل بين / بربند ميان و سرپای نشين

و آنگه به زبان حال ميگو كه بنوش / جام از كف يار و شربت باز پسين


🔵🔴 و يا شيخ بهائی می نويسد " وقتی لشكر تاتار به نيشابور رسيد و اهل نيشابور را قتل عام می كردند ضربت شمشير بر دوش شيخ عطار رسيد باهمان ضربت ازدنيا رفت ، نقل كرده اند كه وقتی خون از حراقش می ريخت و مرگش نزديک شده بود شيخ با انگشت خود از خون خود بر ديوار اين رباعی را نوشت.

دركـوی تو رسم فرازی اينست / مسـتان تو را كمند بازی اينست

با اين همه رتبه هيچ نمی يارم گفت / شايد كه تو را بنده نوازی اينست


✅ عطار خود در مظهر العجایب درباره ترکان اینگونه میگوید ( آذری ≠ ترک ) :

⭕️ ﺩﺍﻥ ﺭﻋﯿّﺖ ﺑﺮّﻩ ، ﻭ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﭼﻮ ﮔﺮﮒ / ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﮐﺮﺩﻧﺪﯼ ﭼﻮ ﺗﺮﮎ

ﺩﯾﻦ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻇﻠﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ / ﻭﺍﻗﻔﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﮐﺎﺭﺁﮔﻬﺎﻥ

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻨﺪ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ / ﺁﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﻋﻄّﺎﺭ ﺍﺯ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻐﺎﻥ

ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﻋﺬﺍﺏ / ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﯾﮑﺴﺮ ﺧﺮﺍﺏ

ﺑﺮﻧﺪﺍﺭﺩ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ / ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﺷﻮﺩﺷﺎﻥ ﺧﺎﻧﻤﺎﻥ

✅ و همچنین :

⭕️‌ ﻭﺭ ﻧﮑﻮ ﺭﻭﺋﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﻏﺎﯾﺖ ﺗﺮﺍ / ﮐﺎﻓﺮﯼ ﺑﺎﺷﯽ ﺯ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﺧﺘﺎ


⭕️ ﺑﺮﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺗﻮ ﻋﻠﻢ ﺣﻖ ﺧﻮﺍﻥ / ﻣﺪﻩ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﯽّ ﻗﺮﺁﻥ

بقرﺁﻥ ﻭﻗﻒ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﮐﯽ ﺣﻼﻟﺴﺖ / ﺗﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺧﺪﻣﺖ ﻭ ﻣﻨﺼﺐ ﻭﺑﺎﻟﺴﺖ


⭕️ ﺷﻪ ﺭﻭﻣﯽ ، ﭼﻮ ﺗﺮﮐﺎﻥ ﮐﯿﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ / ﺩﻟﺶ ﭼﻮﻥ ﺟﻌﺪ ﺯﻧﮕﯽ ، ﭼﯿﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ

ﺑﺤﺴﻨﺎ ﮔﻔﺖ : ﺍﯼ ﺳﮓ ﺭﺍﺯﺑﮕﺸﺎﯼ / ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﯽ ﻣﺮﺍ ، ﺁﻭﺍﺯ ﺑﮕﺸﺎﯼ


⭕️ ﺍﯼ ﺗﺮﮎ ﭼﻮ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ / ﮔﺮ ﺗﺎﺧﺘﻨﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺎ ﮐﻦ



🌎 @history_1