🔹 فردوسی؛ مسلمان یا زرتشتی؟!.. 《به نام خداوند جان و خرد

🔹 فردوسی؛ مسلمان یا زرتشتی؟!

جهانبینی و کیش فردوسی پاکزاد از همان آغاز شاهنامه شکوهمند او آشکار می گردد؛ آنجا که می گوید:

《به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد》

او در اینجا از "خداوند بخشنده و مهربان" که هر سوره قرآن با آن آغاز گشته، سخن نمی گوید؛ بلکه با این چکامه (شعر)، راه خود را از آنان که باید، جدا می سازد. زیرا "خداوند جان و خرد" در واقع برگردانی است از واژه "اهورامزدا"؛ خداوندی که اشوزرتشت برای نخستین بار به جهانیان می شناساند (اهورا به چمار (معنی) "خداوند جان" و مزدا به چمار "خداوند خرد" است).

همچنین دگرگونگی جهانبینی وی با اسلام در دیگر بخش های شاهنامه نیز آشکار می گردد؛ همانند آنجا که می سراید:

《ز یاقوت سرخ است چرخ کبود
نه از آب و باد و نه از گرد و دود》

این سروده درست در ستیز و رد قرآن است که می گوید: "پس از آن قصد آسمان كرد و آن دودي بود." (قرآن؛ سوره فصلت، آیه 11) و بر عکس، این سروده فردوسی، درست بر پایه نسک (کتاب) پهلوی بن‌دهش (یکی از نسک های کهن و استوره ای زرتشتیان و ایرانیان باستان) است که می گوید: "چرخ يا گنبد آسمان، بسان خانه‌اي گوهرنشان نموده شده كه از ياقوت سفته درست گرديده است."

نیز باور و آیین فردوسی حتی در آن روزگار هم تا اندازه ای شناخته شده بود؛ به گونه ای که مسلمانان نماز بر پیکر بی جان او را به چرایی گبر بودن (نامی که تازیان آن روزگار بر زرتشتیان نهاده بودند) روا نمی داشتند و پروانه (اجازه) خاکسپاری وی در گورستان مسلمانان را نمی دادند:

《چنين گويند كه چون فردوسي را وفات رسيد، او را، هم در باغ او دفن كردند و از وفات او همه مغموم و محزون شدند. اما شيخ بزرگوار ابوالقاسم كرگاني كه شيخ المشايخ آن روزگار بود به نماز جنازه حاضر نگشت و گفت: مردي حكيم و زاهد، ترك سيرت خود كرد و عمر در سخن بددينان و آتش‌پرستان و اسماء بلاطائل و افسانه‌هاي باطل بگذرانيد؛ بر چنين كس نماز نكنيم.》

(مقدمه شاهنامه بايسنغري)

همین داستان از زبان عطار نیشابوری چنین آمده:

《فردوسی بسي گفت
همه در مدح گبري ناكسي گفت
به مدح گبركان عمري به سر برد
چو وقت رفتن آمد بي‌خبر مرد
مرا در كار او برگ ريا نيست
نمازم بر چنين شاعر روا نيست》

(اسرارنامه)

نیز در بنمایه (منبع) های دیگر می خوانیم:

《شيخ ابوالقاسم كرگاني فرمود كه: حكيم تمام عمر خود را صرف مدحت مجوسيه (آیین زرتشتی) نمود؛ من بر وي نماز نگذارم.》

(رضا قلي خان هدايت؛ رياض العارفين)

《مذکری [واعظی] بود در طبران. تعصب كرد و گفت: من رها نكنم تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند؛ كه او رافضي بود.》

(نظامي عروضي؛ چهار مقاله)

در پایان نیز باید دانست که آن بخش از دیباچه شاهنامه که به ستایش پیامبر اسلام می پردازد، هم بر پایه گواه های (شواهد) یاد شده بالا و هم بر پایه شوند (دلیل) های بسیار، از آن فردوسی نیستند و از دسته سروده های افزوده شده بر شاهنامه اند.

آن شوندها مانند:
1- وجود واژگان بسیار تازی (عربی)؛ در حالی که کوشش فردوسی در جای جای شاهنامه بر به کار بردن هر چه کمتر واژگان غیر پارسی است.
2- وجود ستایش خلفای راشدی؛ در حالی که آنها در بخش های دیگر شاهنامه منفور هستند.
3- وجود هجو علیه دشمنان علی ابن ابی طالب و نفرین کردن و بی پدر خواندن آنها؛ در حالی که یکی از ویژگی های شاهنامه نبودن هیچگونه هجو و توهین حتی علیه دشمنان مهم ترین شخصیت شاهنامه یعنی رستم است.

این نوشتار تنها گوشه ای از بسی نشانه های دیگر بود...

👈بنمایه:
نوشتار بهدین تیرداد نیک اندیش

" کانال تاریخ ایران و جهان "

👇👇👇👇

🌍 @Official_history